جدول جو
جدول جو

معنی باوردارنده - جستجوی لغت در جدول جو

باوردارنده
(فَ خَ دَ / دِ)
که باور دارد. که استوار دارد. که بپذیرد. مؤمن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
کسی که چیزی را از جایی برمی دارد، حمل کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شُ رَ دَ / دِ)
آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نهوّ. منوع. (منتهی الارب). مانع. (منتهی الارب) (دهار). عوق، آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضر. (منتهی الارب). رادع. حاجب. واقف. عاصم. حابس. حائل. عاکف. عایق. معوّق. دافع. منّاع. زاجر. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ دَ / دِ)
رافع. (دهار). بلندکننده. بر بالا برنده، ناگوارد. (منتهی الارب). ناگواری. (آنندراج). در حدیث است: اصل کل داء البرده. (منتهی الارب). تخمه. (از اقرب الموارد). این لفظ بر تخمه نیز اطلاق می شود چنانکه گفته اند اصل کل داءالبرده و چون بیماری تخمه معده را سرد کرده و از هضم طعام باز میدارد لهذا نام این بیماری را از مادۀ برودت گرفته اند و خالی از تناسب نباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، وسط چشم. (منتهی الارب). در اصطلاح طب، برده رطوبت غلیظی است که در باطن پلک چشم متحجر میشود و در سفیدی به تگرگ شباهت دارد. (مقالۀ سیم از کتاب سوم از قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 69). رطوبتی غلیظ و متحجر در باطن مژگان و مایل بسفیدی باشد و مانند تگرگ در شکل و سختی و بهمین لحاظ بدین اسم نامیده شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
اسم برداشتن، کسی که چیزی را از جایی بردارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
مانع
فرهنگ واژه فارسی سره
جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
المانع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
Dissuading, Arrestor, Dissuasively, Forbidding, Inhibitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
dispositif d'arrêt, dissuasif, de manière dissuasive, intimidant, inhibiteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
Fangvorrichtung, abschreckend, Inhibitor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
tutucu, caydırıcı, caydırıcı bir şekilde, engelleyici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
аррестор , отговорный , сдерживающе , запрещающий , ингибитор
دیکشنری فارسی به روسی
بازدارنده
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
روکنے والا , روکنے والا , روکنے والے انداز میں , ڈرانا , بازدارنده
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
গ্রেফতারকারী , নিরুৎসাহিত , নিরুৎসাহিতভাবে , ভীতিজনক , প্রতিরোধক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
kifaa cha kuzuia, kuzuia, kwa kuzuia, wa kuzuia, kizuizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
アレスタ , 諦めさせる , 思いとどまらせるように , 近づきがたい , 阻止剤
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
체포 장치 , 단념하게 하는 , 저지하는 방식으로 , 접근하기 어려운 , 억제제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
арестор , відмовляючий , стримуючи , забороняючий , інгібітор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
מעכב , מונע , בצורה מונעת , מרתיע , מעכב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
अरेस्टर , निराशाजनक , विरोधात्मक रूप से , डरावना , निरोधक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
อุปกรณ์หยุด , ขัดขวาง , อย่างยับยั้ง , น่ากลัว , ตัวยับยั้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
arrestor, ontmoedigend, afschrikkend, afschrikwekkend, remmer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
arrestador, disuasorio, de manera disuasoria, prohibitivo, inhibidor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
arrestatore, dissuasivo, in modo dissuasivo, minaccioso, inibitore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
arrestador, dissuasivo, de forma dissuasiva, ameaçador, inibidor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
制动器 , 令人却步的 , 令人却步地 , 令人生畏的 , 抑制剂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
arestor, odstraszający, odstraszająco, inhibitor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازدارنده
تصویر بازدارنده
penahan, mencegah, secara mencegah, menakutkan, inhibitor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی