وافور، شاید از واپور، باشد؟ رجوع به وافور شود، - راه بافور، (راه وافور) نامی که در تداول عامه به محله و خیابانی بجنوب شهر قزوین داده شده است و این تسمیه را سبب عبور و توقف وسائط نقلیه موتوری بوده است
وافور، شاید از واپور، باشد؟ رجوع به وافور شود، - راه بافور، (راه وافور) نامی که در تداول عامه به محله و خیابانی بجنوب شهر قزوین داده شده است و این تسمیه را سبب عبور و توقف وسائط نقلیه موتوری بوده است
پاندو، نام شخصیتی افسانه ای در روایات هندی منسوب به شنتن و جنگهای بسیاری بین اولاد او و اولاد کورو درگرفته بوده است و شهر کنوج به اولاد او منسوب است، رجوع به تحقیق ماللهند ص 52 و 64 و 97 و 191 و 201 شود
پاندو، نام شخصیتی افسانه ای در روایات هندی منسوب به شنتن و جنگهای بسیاری بین اولاد او و اولاد کورو درگرفته بوده است و شهر کنوج به اولاد او منسوب است، رجوع به تحقیق ماللهند ص 52 و 64 و 97 و 191 و 201 شود
که نوا داشته باشد. با برگ و نوا. دارا. توانگر. (شرفنامۀ منیری). دارنده. مقابل بینوا. (فرهنگ لغات شاهنامه). باسامان. باسرانجام. (آنندراج) (هفت قلزم). نیکوحال. (ناظم الاطباء) : دو مردند شاها بدین شهر ما یکی بانوا دیگری بی نوا. فردوسی.
که نوا داشته باشد. با برگ و نوا. دارا. توانگر. (شرفنامۀ منیری). دارنده. مقابل بینوا. (فرهنگ لغات شاهنامه). باسامان. باسرانجام. (آنندراج) (هفت قلزم). نیکوحال. (ناظم الاطباء) : دو مردند شاها بدین شهر ما یکی بانوا دیگری بی نوا. فردوسی.
جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید و رود، (از برهان)، و رجوع به ننو، ننی، بانوچ و بازپیچ شود، این کلمه به همین معنی در تداول عامۀ گناباد بکار می رود
جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید و رود، (از برهان)، و رجوع به ننو، ننی، بانوچ و بازپیچ شود، این کلمه به همین معنی در تداول عامۀ گناباد بکار می رود
تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بفرستادن تیر و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). شمشیر و خنجر بر چیزی گذرانیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). سلاح بر چیزی بگذرانیدن. (یادداشت مؤلف).
تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بفرستادن تیر و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). شمشیر و خنجر بر چیزی گذرانیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). سلاح بر چیزی بگذرانیدن. (یادداشت مؤلف).
حیوانی که شغور و راسو نیز گویند. (ناظم الاطباء) ، شتر کشتن به مهمانی از سفرآینده. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نحر کردن نقیعه (شتر که در مهمانی کشند). (از اقرب الموارد). اشترکشتن از بهر مهمانی سفر. (تاج المصادر بیهقی)، سیراب گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیراب کردن. (تاج المصادر بیهقی). ارواء. (از اقرب الموارد)، تر نهادن میوه ودارو و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درآغشتن. (تاج المصادر بیهقی). تر نهادن. خیساندن. خیس کردن. آغوندن. (یادداشت مؤلف) : و الشربه منه (من جاوشیر) مثقال بعد انقاعه فی المطبوخ. (ابن البیطار از یادداشت مؤلف)، درپی بانگ و فریاد رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) .در پی آواز کسی رفتن. (آنندراج)، ایستادن آب در جایی و زرد و متغیر گردیدن آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زرد و متغیر گردیدن آب بسبب ایستادن آن بجایی. (از آنندراج)، به انگشت زدن بینی کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، دفن کردن مرده را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، آراستن و نگارین کردن سرای را یا باشگونه گردانیدن آن را یعنی اعلای آن را به اسفل آوردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، ربودن دوشیزگی دختر را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). دوشیزگی بردن دختر را. (یادداشت مؤلف)
حیوانی که شغور و راسو نیز گویند. (ناظم الاطباء) ، شتر کشتن به مهمانی از سفرآینده. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نحر کردن نقیعه (شتر که در مهمانی کشند). (از اقرب الموارد). اشترکشتن از بهر مهمانی سفر. (تاج المصادر بیهقی)، سیراب گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیراب کردن. (تاج المصادر بیهقی). ارواء. (از اقرب الموارد)، تر نهادن میوه ودارو و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درآغشتن. (تاج المصادر بیهقی). تر نهادن. خیساندن. خیس کردن. آغوندن. (یادداشت مؤلف) : و الشربه منه (من جاوشیر) مثقال بعد انقاعه فی المطبوخ. (ابن البیطار از یادداشت مؤلف)، درپی بانگ و فریاد رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) .در پی آواز کسی رفتن. (آنندراج)، ایستادن آب در جایی و زرد و متغیر گردیدن آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زرد و متغیر گردیدن آب بسبب ایستادن آن بجایی. (از آنندراج)، به انگشت زدن بینی کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، دفن کردن مرده را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، آراستن و نگارین کردن سرای را یا باشگونه گردانیدن آن را یعنی اعلای آن را به اسفل آوردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، ربودن دوشیزگی دختر را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). دوشیزگی بردن دختر را. (یادداشت مؤلف)
شخصی که به دیگران نصیحت کند و خود بر آن عمل نکند، (آنندراج)، کسی که پند میدهد دیگران را ولی خودش غفلت دارد، (ناظم الاطباء)، کسی که بقول خود عمل نکند: پند خود هرگز نگیری ای خر کرسی نشین وعظ تا چند میکنی ای بادفوز لاف زن ؟ نظمی هروی (از شعوری ج 1 ورق 164)
شخصی که به دیگران نصیحت کند و خود بر آن عمل نکند، (آنندراج)، کسی که پند میدهد دیگران را ولی خودش غفلت دارد، (ناظم الاطباء)، کسی که بقول خود عمل نکند: پند خود هرگز نگیری ای خر کرسی نشین وعظ تا چند میکنی ای بادفوز لاف زن ؟ نظمی هروی (از شعوری ج 1 ورق 164)
دهی از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 63 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد، سکنه 394 تن، محصول آن خرما و غلات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 63 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد، سکنه 394 تن، محصول آن خرما و غلات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
آدینه قلی بک، یکی از شعرای امی ایران است و با مولانا وحشی معاصر و در نکته سنجی مهارت داشته است. از اوست: کار من دور از تو غیر از ناله های زار نیست گر بزاری جان دهم دوراز تو، دور از کار نیست. (قاموس الاعلام ترکی) فرانسیس بالفور فیزیولوژیست انگلیسی، متولد 1851 میلادی در ادیمبورگ و متوفی بسال 1882 م، او تحقیقات علمی خود را بیشتر در ناپل انجام داد، وسرانجام به استادی دانشگاه کمبریج انگلستان رسید
آدینه قلی بک، یکی از شعرای امی ایران است و با مولانا وحشی معاصر و در نکته سنجی مهارت داشته است. از اوست: کار من دور از تو غیر از ناله های زار نیست گر بزاری جان دهم دوراز تو، دور از کار نیست. (قاموس الاعلام ترکی) فرانسیس بالفور فیزیولوژیست انگلیسی، متولد 1851 میلادی در ادیمبورگ و متوفی بسال 1882 م، او تحقیقات علمی خود را بیشتر در ناپل انجام داد، وسرانجام به استادی دانشگاه کمبریج انگلستان رسید
بانوج، گهواره، جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مهد آویزان اطفال که نامهای دیگرش ننو و ننی است، (فرهنگ نظام)، و رجوع به بانوج شود
بانوج، گهواره، جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مهد آویزان اطفال که نامهای دیگرش ننو و ننی است، (فرهنگ نظام)، و رجوع به بانوج شود
روان گردانیدن روانه کردن فرستادن فرمان گستری در گذرانیدن دستینه نهادن روان کردن امر اجرا کردن حکم انجام دادن فرمان: در انفاذ امر عالی ساعی خواهم بود، در گذرانیدن کار، فرستادن روانه کردن گسیل داشتن راهی کردن، اجرای حکم، ارسال اعزام فرستادگی، جمع انفاذات
روان گردانیدن روانه کردن فرستادن فرمان گستری در گذرانیدن دستینه نهادن روان کردن امر اجرا کردن حکم انجام دادن فرمان: در انفاذ امر عالی ساعی خواهم بود، در گذرانیدن کار، فرستادن روانه کردن گسیل داشتن راهی کردن، اجرای حکم، ارسال اعزام فرستادگی، جمع انفاذات