بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مِثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
پالیک، کفش، پاپوش چرمی، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، پای افزار چرمین، (فرهنگ اسدی) : از خروبالیک آنجای رسیدم که همی موزۀ چینی می خواهم و اسب تازی، رودکی، و رجوع به پالیک شود
پالیک، کفش، پاپوش چرمی، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، پای افزار چرمین، (فرهنگ اسدی) : از خروبالیک آنجای رسیدم که همی موزۀ چینی می خواهم و اسب تازی، رودکی، و رجوع به پالیک شود
نام اصلی الغوخان پسر پایداربن جغتای خان است که بنابر کثرت استعمال، آن لفظ به الغو تبدیل یافت، در عنفوان جوانی همواره در ملازمت منکوقاآن بود و از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان امتیاز یافت، او از المالیغ تاکنار جیحون را به تصرف درآورد ...، و ارغنه خاتون را در حبالۀ نکاح کشید، مدت سلطنتش چهارسال بود، و رجوع به الغو و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 81 و 82 و ارغنه خاتون شود
نام اصلی الغوخان پسر پایداربن جغتای خان است که بنابر کثرت استعمال، آن لفظ به الغو تبدیل یافت، در عنفوان جوانی همواره در ملازمت منکوقاآن بود و از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان امتیاز یافت، او از المالیغ تاکنار جیحون را به تصرف درآورد ...، و ارغنه خاتون را در حبالۀ نکاح کشید، مدت سلطنتش چهارسال بود، و رجوع به الغو و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 81 و 82 و ارغنه خاتون شود
راهنما و چراغ ساحل و هر علامتی که خطر دریا و رودخانه را نشان دهد، این علامات معمولاً در شب و در ایام مه آلود بخصوص مورد استفاده است و با چراغ روشن میشود یا با رنگهای تند قرمز مشخص میگردد
راهنما و چراغ ساحل و هر علامتی که خطر دریا و رودخانه را نشان دهد، این علامات معمولاً در شب و در ایام مه آلود بخصوص مورد استفاده است و با چراغ روشن میشود یا با رنگهای تند قرمز مشخص میگردد
نام گیاهی افسانه ای در اساطیر یونان که با آن مرده را زنده میکردند و استفادۀ از این گیاه را از ماری که جفت خود را زنده کرده بودآموختند، و رجوع به فرهنگ اساطیر یونان ص 594 شود
نام گیاهی افسانه ای در اساطیر یونان که با آن مرده را زنده میکردند و استفادۀ از این گیاه را از ماری که جفت خود را زنده کرده بودآموختند، و رجوع به فرهنگ اساطیر یونان ص 594 شود
ناحیه ای در سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار (عثمانی) که قریب 850 پارچه ده در بردارد، محصول عمده آن حبوبات و پنبه و میوه و خشخاش است، دام داری نیز رواج دارد، آب معدنی گوگردی معروفی در آنجا هست، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1220)، آنچه بدان بر بام شوند، زینه، پایه، نردبان، آنچه طول (ارتفاع) بام را بدان نوردند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، و رجوع به نوردیدن شود
ناحیه ای در سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار (عثمانی) که قریب 850 پارچه ده در بردارد، محصول عمده آن حبوبات و پنبه و میوه و خشخاش است، دام داری نیز رواج دارد، آب معدنی گوگردی معروفی در آنجا هست، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1220)، آنچه بدان بر بام شوند، زینه، پایه، نردبان، آنچه طول (ارتفاع) بام را بدان نوردند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، و رجوع به نوردیدن شود
نام قصبۀ کوچکی مرکز ناحیۀ ملحق به قضای بالیکسری در سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار (عثمانی) که در 45 هزارگزی شمال غربی بالیکسری واقع است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1220)
نام قصبۀ کوچکی مرکز ناحیۀ ملحق به قضای بالیکسری در سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار (عثمانی) که در 45 هزارگزی شمال غربی بالیکسری واقع است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1220)