- بالشتک
- بالشت کوچک بالش کوچک بالشک، بالش کوچکی که نوازندگان ویلن بر استخوانهای کمر بند شانه نهند و ته ویلن را بر آن متکی ساخته بنواختن پردازند، آلتی که درون آن سیم پیچی شده و در درون پوسته سلف اتومبیل قرار گرفته است و معمولا تعداد آن بچهار عدد بالغ میگردد و هنگام عبور جریان الکتریسیته در داخل سیمها بالشتکها شدیدا خاصیت آهن ربایی پیدا می کنند
معنی بالشتک - جستجوی لغت در جدول جو
- بالشتک
- بالش کوچک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالش کوچک. بالشتک
بالش، کیسه ای پارچه ای که هنگام خواب زیر سر می گذارند
بالش کوچک، بالشچه
طرفدار بلشویسم
بالش کوچک
فرانسوی توفنده
بالش کوچک، بالشک، بالشتک
بلشویک، طرفدار و پیرو بلشویسم
علمی که حرکت یا پرتاب گلوله ها و موشک ها را بررسی می کند، پرتاب شناسی
کفش، پاپوش چرمی
بران
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوک، تلوک
Doubtingly
с сомнением
zweifelnd
сумнівно
wątpliwie
de forma duvidosa
con dubbio
de manera dudosa
de manière douteuse
twijfelend
อย่างสงสัย
dengan ragu
بشكٍّ
शंका से
בצורה מסויגת
şüpheyle