- بالارو
- بالا رونده صاعد، دستگاهی که برای بالا رفتن باشکوبهای ساختمان بکار رود آسانسور
معنی بالارو - جستجوی لغت در جدول جو
- بالارو
- نوعی پنجره که رو به بالا باز می شده
- بالارو
- بالارونده، آسانسور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب قامت بلند
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام، برای مثال به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز / به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه (رودکی - ۵۱۰)
هلی کوپتر
آسانسور
گیاهی از تیره نعناعیان شبیه بگیاه بادر نجبویه دارای برگها دراز و باریک و نوک تیز. گلهایش آبی یا بنفش یا سفید و کاسبرگهایش دو قطعه یی است
باریجه
یکبارگی یکبار ه یکبارگی بیکبار: (چه لازم که رای خود را در رای نوکر و چاکر مستهلک سازی و خود بالمره عاطل و مستدرک باشی)
به گمان به انگار فرضا از روی فرض: داری آن مایه که گر مصلحتی را بالفرض بانگ پرنور زند پاس تو کز سایه بکاه، (وحشی)
به فتاد به تاور (عرض برهان) بعرض بوسیله عرض مقابل. بالذات: (حرکت بالعرض)
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
فرانسوی تراز، ترازو، ترازباری زبانزد ورزشی، تراز باری زبانزد ساختمانی نگاهداشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل، تعادل و توازن بین عناصر و عوامل یک اثر هنری، موازنه دارایی و بدهی تعادل میان وام و اعتبار. سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف یکسال، بیلان عملیات تجاری
اسب جنیبت اسب کوتل
تازی نادرست سرانجام بتاوار باری سرانجام آخر عاقبت سرانجام، عاقبت
پوشش که هنگام خواب بر روی خود اندازند لحاف، جامه ای که روی لباسهای دیگر پوشند مانند پالتو و شنل
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
به ویژه
سرانجام
حکومت
ستون بزرگ شه تیر
متورم ورم کرده باد کرده پف کرده: چشمهای باد آلو
پر قیمت، گرانبها، ارجمند
پارسی تازی گشته پلپل
سرانجام، پایان، عاقبت، در آخر کار
لحاف، آنچه هنگام خوابیدن روی خود می اندازند، لباسی که روی لباس های دیگر بر تن می کنند، شنل، پالتو
فرضاً، از روی فرض و گمان، به طور قیاس و پندار
نگه داشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل خود، بررسی تعادل توزیع وزن چرخ خودرو به کمک دستگاه های مخصوص و تنظیم آن به کمک وزنه های سربی، دستگاهی که به این منظور مورد استفاده قرار می گیرد
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
ستور رو راه مال رو. راهی که از آن چارپایان (اسب و استر و خر) عبور کنند
صاحب آبرو، آبرودار، باارزش، بااعتبار