- باقعه
- مرد زیرک و باهوش
معنی باقعه - جستجوی لغت در جدول جو
- باقعه
- زیرک، تیزهوشی که کسی نتواند او را فریب بدهد، ویژگی مرغ زیرک که به دام نیفتد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مادینه باقی باز مانده، ماندنی مونث باقی: آثار باقیه، جمع باقیات بواقی
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان
کلمه ترکی، بمعنی خرقه و پوشاک می باشد
رویداد، رخداد
مونث صاقع و آذرخش، بیز زدگی (برق زدگی)
حادثه، پیشامد، کنایه از قیامت، پنجاه و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه، کنایه از مرگ، قرارگرفته و واقع شده در مکانی، کنایه از جنگ، پیکار
مؤنث واژۀ باقی، پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است
پتیار سختی سختی بلا، جمع فواقع
نازله، حادثه، اتفاق، پیش آمد
جای پست گودالی که آب در آن جمع گردد، پاره ای زمین
کفتار پیسه دار، سگ پیسه دار
بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه، خانه، خانقاه، صومعه
((بُ عِ))
فرهنگ فارسی معین
قطعه ای از زمین، بنا، زیارتگاه، مزار ائمه و بزرگان دین، جای، مقام، جمع بقاع، بقع، اتاقکی که بر روی گور اولیا و قدیسان می سازند
برجسته گروه برجسته گروه ممتاز درمیان قوم خویش
شخص برجسته و ممتاز در میان قوم خویش