بافتحاس ابن باطاالعبرانی، از مؤلفان عبری است و ظاهراً کتابی در تواریخ پیغمبران خصوصاً انبیاء بنی اسرائیل داشته است. (رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 140 شود)
بافتحاس ابن باطاالعبرانی، از مؤلفان عبری است و ظاهراً کتابی در تواریخ پیغمبران خصوصاً انبیاء بنی اسرائیل داشته است. (رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 140 شود)
اندیشه نمودن. (ناظم الاطباء). اندیشیدن. تفکر کردن. فکر کردن. تخیل. اندیشه: خویش را در خواب کن زین افتکار سر ز زیر خواب در یقظه برآر. مولوی. هست ذرات خواطر و افتکار پیش خورشید حقایق آشکار. مولوی. گر چه خود اندر محل افتکار نیست سنگ و چوب و خشتی آشکار. مولوی. - افتکار کردن، فکر کردن. اندیشیدن: شکر کدام فضل بجای آورد کسی حیران بماند هر که در این افتکار کرد. سعدی
اندیشه نمودن. (ناظم الاطباء). اندیشیدن. تفکر کردن. فکر کردن. تخیل. اندیشه: خویش را در خواب کن زین افتکار سر ز زیر خواب در یقظه برآر. مولوی. هست ذرات خواطر و افتکار پیش خورشید حقایق آشکار. مولوی. گر چه خود اندر محل افتکار نیست سنگ و چوب و خشتی آشکار. مولوی. - افتکار کردن، فکر کردن. اندیشیدن: شکر کدام فضل بجای آورد کسی حیران بماند هر که در این افتکار کرد. سعدی
بافنده، جولاهه، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مخفف بافنده کار، (انجمن آرای ناصری)، نساج، حائک، مرکب از باف و کار یعنی بافنده، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161) جولاه، (گنج بازیافته، تألیف دبیرسیاقی ص 33 از سروری) : بافکاری بود در شهر هری داشت زیباروی و رعنا دختری، لبیبی
بافنده، جولاهه، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مخفف بافنده کار، (انجمن آرای ناصری)، نساج، حائک، مرکب از باف و کار یعنی بافنده، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161) جولاه، (گنج بازیافته، تألیف دبیرسیاقی ص 33 از سروری) : بافکاری بود در شهر هری داشت زیباروی و رعنا دختری، لبیبی