جدول جو
جدول جو

معنی باصرفه - جستجوی لغت در جدول جو

باصرفه
سودآور، سودرسان، سوددار، فایده دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
بی نفع، بی فایده، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرفت
تصویر بادرفت
ماسه و خاک نرمی که به سبب وزش باد حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باصره
تصویر باصره
بینایی مثلاً قوۀ باصره، کنایه از چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصارفه
تصویر مصارفه
مبادله کردن، عوارضی که از مردم جهت جبران کسر درآمدهای مالیاتی دریافت می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادفره
تصویر بادفره
فرفره، نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، یرمع، بادفر، پرپره، فرفروک، مازالاق
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادفره
تصویر بادفره
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادافراه، بادفراه، پادافراه
فرهنگ فارسی عمید
(صِ رَ)
باصره. چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء). دیده. عین. بصر.
لغت نامه دهخدا
پیروان حمید الدین ناصر بن خسرو علوی فرا خوان بزرگ هفت گرایان در خراسان و تبرستان درهمهایی که ملک صلاح الدین ضرب کرده و نصف آنرا نقره خال و نصف رامس (بتساوی) داد و این درهمها در مصر و شام شایع شد
فرهنگ لغت هوشیار
مصارفه در فارسی: ور تنیدن (مبادله کردن)، سر باژ سر باج مبادله کردن، عوارضی که بمقتضای حال مودیان مالیات برای جبران کسردر آمدهای مالیاتی از آنان وصول میشد
فرهنگ لغت هوشیار
متصرفه در فارسی مونث متصرف و داشته به چنگ آورده مونث متصرف، قوتی است مترتب در مقدم تجویف اوسط دماغ و عمل آن ترکیب و تحلیل صور موجود در خیال و معانی موجود در حافظه است. این قوت اگر عاقله را بکار بندد مفکره و اگر وهم را در محسوسات بکار بندد متخیله نامیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباصره
تصویر مباصره
دید بانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باصره
تصویر باصره
دیده، عین، بصر، چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با راه
تصویر با راه
آنکه در راه راست میرود مقابل بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرفته
تصویر بازرفته
بازگشته، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
بی سود بیفایده بیهوده بی نفع، یاوه بی معنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصارفه
تصویر مصارفه
((مُ رِ فِ یا رَ فَ))
مبادله کردن، عوارضی که به مقتضای حال مؤدیان مالیات برای جبران کسر درآمدهای مالیاتی از آنان وصول می شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باصره
تصویر باصره
((ص ِ))
بینایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باعرضه
تصویر باعرضه
((عُ ض ِ))
دارای عرضه، مقابل بی عرضه
فرهنگ فارسی معین
بینایی، دید، قوه دید
متضاد: سامعه، چشم، دیده، عین
متضاد: گوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
Thriftlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
de manière gaspilleuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
расточительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
verschwenderisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
марнотратно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
rozrzutnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
挥霍地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
de forma derrochadora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
in modo sprecone
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
derrochadoramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
verspillend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
อย่างฟุ่มเฟือย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
secara boros
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
फिजूल रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی صرفه
تصویر بی صرفه
מבזבז
دیکشنری فارسی به عبری