- باسم
- کسی که لبخند زند
معنی باسم - جستجوی لغت در جدول جو
- باسم
- تبسم کننده، لبخند زننده،، آنکه لبخند می زند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماخوذ از ترکی، چاپ، طبع
تصویر چاپ شده، چاپ، طبع
جمع مبسم، دندان های پیشین جمع مبسم دندانهای پیشین
مبسم ها، دندانهای پیشین، کنایه از لب و دهان ها، جمع واژۀ مبسم
فطیر
خندرو
پابند وگرفتار
ماخوذ از فرانسه، لگن خاصره
شجاع، مرد، دلیر، دلاور
دهن دره، خمیازه خمیازه خامیازه دهان دره
بلند و دراز
فراخ کننده، گسترنده
سختی، آسیب، گرسنگی
باتفاق، به معیت، با یکدیگر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
احتمالا
بادام
در آیین زردشتی شاخه های بریده درختی که هر یک از آنها را در زبان پهلوی (تاک) و (تای) گویند. در اوستای موجود سخنی نیست که دال براین باشد شاخه های مزبور را از چه درختی باید تهیه کرد. فقط در یسنای 25 بند 3 اشاره شده که برسم باید از جنس یعنی رستنیها و گیاهان باشد ولی در کتب متاء خران آمده است که برسم باید از درخت انار چیده شود. رسم برسم گرفتن در ایران بسیار قدیم است و منظور از برسم بدست گرفتن و دعا خواندن همان سپاس بجای آوردن نسبت به تنعم از نباتات است که مایه تغذیه انسان و چهار پا و وسیله جمال طبیعت است
بدنعل
آب روان، رویه ساز (رویه سطح)
شیز آپنوس (آبنوس) از درختان
ماه
قسمت کننده، بخش کننده
با یکدیگر، به اتفاق، متحد
با هم آمدن: همراه یکدیگر آمدن
با هم شدن: متفق شدن
با هم آمدن: همراه یکدیگر آمدن
با هم شدن: متفق شدن
خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه، برای مثال ای برادر بیار کاسۀ می / چند باسک زنم ز خواب و خمار (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
سربرافراخته، ویژگی درخت بلند
شاخه های بریده شدۀ درخت انار، مورد، سرو و مانند آنکه موبدان زردشتی هنگام اجرای برخی مراسم مذهبی به دست می گیرند، برای مثال سر و تن بشوییم و برسم به دست / چنان چون بود مرد یزدان پرست (فردوسی - ۴/۳۱۱) . از جمله شرایط برسم به دست گرفتن پاکیزگی تن و لباس است
پامس، پابند، گرفتار، بیچاره، درمانده