جدول جو
جدول جو

معنی بازیاش - جستجوی لغت در جدول جو

بازیاش
نام قصبه ای است در ساحل رود دانوب نزدیک بلگراد، راه آهن سرتاسری اروپا از کنار آن میگذرد، رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی، ج 2 ص 29 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازبان
تصویر بازبان
(پسرانه)
کسی که باز را برای شکار تربیت می کند (نگارش کردی: بازهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازیان
تصویر بازیان
(پسرانه)
مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستان (نگارش کردی:بازیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازیار
تصویر بازیار
(پسرانه)
بازدارنده، داور مسابقه پرش (نگارش کردی: بازیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
بازیگر (Actor یا Actress) در سینما نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و به عنوان چهر اصلی که داستان فیلم را روایت می کند. بازیگران وظیفه دارند تا به شخصیت های داستان زندگی ببخشند. بازیگران با استفاده از توانایی های هنری و بیانی خود، احساسات و تجربیات شخصیت ها را به تصویر می کشند و به ارتباط بین مخاطب و فیلم کمک می کنند.
وظایف و نقش های بازیگران در سینما:
1. تجسم شخصیت ها:
- بازیگران باید به طور کامل به شخصیت های خود تبدیل شوند و ویژگی ها، عواطف و انگیزه های آن ها را به تصویر بکشند. این شامل درک عمیق از داستان، دیالوگ ها و تعاملات شخصیت ها است.
2. اجرای دیالوگ ها:
- بازیگران باید دیالوگ های نوشته شده توسط نویسندگان را به صورت طبیعی و متقاعدکننده اجرا کنند. این شامل تلفظ صحیح، لحن مناسب و ایجاد حس واقعی در دیالوگ ها است.
3. کار با کارگردان:
- بازیگران باید با کارگردان همکاری نزدیکی داشته باشند تا بتوانند دیدگاه او را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند. این شامل پذیرش راهنمایی ها و نقدها و تطبیق با نیازهای صحنه ها است.
4. استفاده از زبان بدن و حالات چهره:
- بازیگران باید از زبان بدن، حالات چهره و حرکات فیزیکی برای انتقال احساسات و وضعیت های مختلف شخصیت استفاده کنند. این مهارت ها برای ایجاد یک اجرای متقاعدکننده ضروری هستند.
5. تعامل با دیگر بازیگران:
- بازیگران باید با دیگر بازیگران هماهنگ شوند و به شکلی طبیعی و هماهنگ با آن ها تعامل کنند. این تعاملات برای ایجاد صحنه های واقعی و تاثیرگذار اهمیت دارد.
انواع بازیگران در سینما:
1. بازیگران نقش اصلی (Leading Actors):
- این بازیگران نقش های کلیدی و محوری فیلم را ایفا می کنند و عمدتاً داستان حول محور شخصیت های آن ها می چرخد. مثال: لئوناردو دی کاپریو در فیلم `تایتانیک`.
2. بازیگران نقش مکمل (Supporting Actors):
- این بازیگران نقش های فرعی اما مهم را ایفا می کنند که به توسعه داستان و شخصیت های اصلی کمک می کنند. مثال: ساموئل ال. جکسون در فیلم `پالپ فیکشن`.
3. بازیگران شخصیت (Character Actors):
- این بازیگران تخصص دارند در ایفای نقش های خاص و متمایز که ممکن است در طول حرفه شان تکرار شود. مثال: کریستوفر لی در نقش های شرور.
4. بازیگران کوچک (Bit Players):
- این بازیگران نقش های کوچک و جزئی را ایفا می کنند که معمولاً فقط در چند صحنه حضور دارند و دیالوگ های کمی دارند. مثال: کارگران یک رستوران در فیلم.
مهارت های مورد نیاز برای بازیگری در سینما:
1. توانایی تفسیر و تجزیه و تحلیل نقش:
- بازیگران باید بتوانند شخصیت های خود را به خوبی تحلیل کرده و به درک عمیقی از آن ها برسند.
2. مهارت های بیانی:
- تلفظ واضح، لحن مناسب و توانایی بیان احساسات از طریق صدا بسیار مهم است.
3. زبان بدن:
- بازیگران باید بتوانند احساسات و وضعیت های شخصیت های خود را از طریق حرکات و حالات چهره به خوبی منتقل کنند.
4. انعطاف پذیری:
- بازیگران باید توانایی تطبیق با موقعیت ها و صحنه های مختلف را داشته باشند و بتوانند با تغییرات فیلمنامه و کارگردانی سازگار شوند.
5. حرفه ای بودن:
- رعایت تعهدات، وقت شناسی، همکاری با دیگر اعضای تیم و پذیرفتن نقدها و راهنمایی ها از ویژگی های ضروری یک بازیگر حرفه ای است.
چالش های بازیگری در سینما:
1. فشارهای روانی و فیزیکی:
- بازیگری می تواند بسیار استرس زا باشد و نیاز به تلاش فیزیکی و روانی زیادی داشته باشد.
2. رقابت شدید:
- ورود و موفقیت در صنعت سینما به دلیل رقابت بسیار شدید، چالش برانگیز است.
3. نقدها و واکنش ها:
- بازیگران ممکن است با نقدهای مثبت و منفی مواجه شوند که می تواند تأثیر زیادی بر روحیه و حرفه آن ها داشته باشد.
نتیجه گیری
بازیگری در سینما هنری پیچیده و چندوجهی است که نیاز به مهارت ها و توانایی های زیادی دارد. بازیگران با ایفای نقش های متنوع و گوناگون به زندگی بخشیدن به داستان ها و شخصیت ها کمک می کنند و تجربه ای غنی و تأثیرگذار برای مخاطبان ایجاد می کنند. از بازیگران نقش اصلی گرفته تا بازیگران مکمل و کوچک، هر یک نقش مهمی در ساختار کلی فیلم ایفا می کنند و به شکلی هماهنگ و یکپارچه داستان را روایت می کنن
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بازیچه
تصویر بازیچه
هرچه با آن بازی کنند، اسباب بازی کودکان، غیر جدی، مزاح، شوخی، برای مثال نگویند از سر بازیچه حرفی / کزآن پندی نگیرد صاحب هوش (سعدی - ۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیار
تصویر بازیار
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
به دست آوردن دوبارۀ مواد قابل مصرف از مواد استفاده شده، یافتن دوبارۀ چیزی، دریافت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
منع، ممانعت، جلوگیری، توقیف، در علم حقوق حبس، زندانی، برای مثال چند گه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد - ۱۷۷)
بازداشت کردن: زندانی کردن، کسی را به زندان انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، جمع واژۀ باقی
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازبان
تصویر بازبان
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازمان
تصویر بازمان
توقف، درنگ، آنچه از چیزی یا حاصل کاری برجا بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازدار
تصویر بازدار
کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان، بازیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیکن
تصویر بازیکن
آنکه در مسابقه ای از قبیل فوتبال، والیبال و مانند آن بازی می کند
فرهنگ فارسی عمید
نام قضایی است در ولایت موصل که در شمال سلیمانیه واقع است و قریب 160 پارچه آبادی در بر دارد، ساکنان آن بیشتر عشایرند و تعداد افراد آن به ده هزار تن میرسد و بیشتر کرد و مسلمانند، اراضی این ناحیه اغلب کوهستانی و کم حاصل است، (از قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبه ای که مرکز قضایی است در سنجاق سلیمانیه از ولایت موصل که در 30 هزارگزی شمال غربی سلیمانیه و در ساحل رودی از شعبات دجله واقع است و قریب 3 هزار تن سکنه دارد، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
لقب شیخ ابوعلی حسین بن محمد بن احمد اکّار بود و در شیرازنامه (ص 97) لقب وی بازیار آمده است، رجوع به ابوعلی، واکار در همین لغت نامه و حاشیۀ شدالازار ص 49 شود
لغت نامه دهخدا
(بازْ)
بازدار. (جهانگیری) (شرفنامۀ منیری) (ربنجنی). مربی و نگاه دارندۀ باز. قوشچی. میرشکار. صیاد. (برهان قاطع) (شعوری). پرورندۀباز:
افریقیه صطبل ستوران بارکش
عموریه گریزگه باز و بازیار.
منوچهری.
عقابان ببازی و کبکان به جنگ
سر بازیاران درآرد به ننگ.
نظامی.
و رجوع به بیزار شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
مشغول کننده، اسباب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
بازمانده ها
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتیال
تصویر باتیال
فرانسوی ژرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیچه
تصویر بازیچه
بازی خرد، آلت بازی، آنچه بدان بازی کنند، اسباب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
حصیر، بوریاء، دوخبافت (دوخ علفی است بلند که از آن حصیر بافند) زیغ پلاچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
مشغول به بازی، بازی کننده، کسی که پیوسته بفکر بازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
انعکاس، درخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجای
تصویر بازجای
ماوی، مکان، مستقر، باقیمانده، من بعد، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازدار
تصویر بازدار
پارسی تازی گشته باز دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف، حبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیاب
تصویر بازیاب
برزگر و زارع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
دوباره بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازمان
تصویر بازمان
توقف، درنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
انعکاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازیابه
تصویر بازیابه
مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
برزگر، دهقان، زارع، کشاورز، شکارچی، صیاد، میرشکار، بازجان، بازدار
فرهنگ واژه مترادف متضاد