جدول جو
جدول جو

معنی بازکاشت - جستجوی لغت در جدول جو

بازکاشت
(لَ)
دوباره کاشتن، عمل جابجا کردن نهال را در نهالستان بازکاشت گویند و محلی که نهالهای جابجا شده را در آن میکارند بستر بازکاشت مینامند، رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 74 شود، اصطلاح بانکی و تجارتی، برگرداندن اضافی پولی است که شرکاء از بابت سرمایه بشرکت میپردازند، (لغات مصوبۀ فرهنگستان)، بازگشت از گناه، توبه، انابه، ذکری، متاب، (منتهی الارب) : چندان مکرمت در حق ایشان بفرمود که از خجالت بازگشت خواستند، (تاریخ طبرستان)، اول بازگشت خسته میباید آنگاه توجه خاطر شکسته، (بخاری)،
سوی او تاب کز گناه بدوست
خلق را پاک بازگشت و مآب،
ناصرخسرو،
کنون با خرد باید انباز گشت
که فردا نماند ره بازگشت،
سعدی (بوستان)،
، معاد، (منتهی الارب)، مسیر، (دهار)، مرجع، پشیمانی، اعادت بیماری از بدپرهیزی یا هوازدگی، (آنندراج)، نکس مرض، بازگشت مرض، برگشت بیماری:
شنیدی به برگشتن از کوه و دشت
که بیمار را بد بود بازگشت،
حاجی محمدجان قدسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
منع، ممانعت، جلوگیری، توقیف، در علم حقوق حبس، زندانی، برای مثال چند گه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد - ۱۷۷)
بازداشت کردن: زندانی کردن، کسی را به زندان انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
منع، ممانعت تعرض، (ناظم الاطباء)، منع، حدد، سدّ، رطام، حجران، منعی، خبل، (منتهی الارب)، وزع، کف ّ، ممانعت، ردع، نهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
منع کردن، ممانعت، مانع شدن، ممنوع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازکشتن
تصویر بازکشتن
قصاص گرفتن، بخوانخواهی کسی را کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
دوباره بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازخاست
تصویر بازخاست
قیامت، رستخیز، حشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف، حبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
جلوگیری، توقیف، حبس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
منع کردن، تحریم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشته
تصویر بازداشته
ممنوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس
متضاد: آزاد، رها، منع، جلوگیری، نهی
متضاد: امر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
اعتقالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
Internment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
Internierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
kifungo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
интернирование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
نظربندی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
বন্দিত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
억류
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
gözaltı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
інтернування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
抑留
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
מַעֲצָר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
नजरबंदी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
การกักกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
拘留
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
internowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
penahanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی