جدول جو
جدول جو

معنی بارغبت - جستجوی لغت در جدول جو

بارغبت
آرزومندانه، رغبت مند، طوع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باهیبت
تصویر باهیبت
باشوکت، باشکوه، دارای شکوه و بزرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارسات
تصویر بارسات
موسم بارندگی، بشکال، پشکال، برشکال، پرشکال
فرهنگ فارسی عمید
خریداری چیزی از روی اجبار و تحکم علاوه بر قیمت بازاری، (ناظم الاطباء) (دمزن)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
دارای رحمت. بخشایش گر. بخشایش کننده:
وگر بارت ندادند اندرین در
بر ایشان ابر بارحمت مباراد.
ناصرخسرو.
رجوع به ’با’ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بارنبو. بارنبوی ریحان. (آنندراج). قسمی از ریحان. (ناظم الاطباء) (دمزن: بارنبوی). بادرنگبو (؟) (دمزن). رجوع به بارنبو و بارنبوی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
مرکّب از: بی + رغبت، بی خواهانی. بدون تمایل. بی میل. بی اشتها. بی شوق. و رجوع به رغبت شود: زهد، زهاده، بی رغبت شدن. (ترجمان القرآن) ، بی جرأت. جبان. ترسو:
اگر چه دزد با صد دهره باشد
چو بانگش برزنی بی زهره باشد.
نظامی.
، بی حمیت و بی شرم. (آنندراج)، بدون تعب و خجلت، خوش خلق، صبور و بردبار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ بَ)
که هیبت دارد. مهیب: و مردمانی (مردم بلغار) دلیرند و جنگی و باهیبت. (حدود العالم) .... ناحیتی است بسیاردرخت و باآبهای روان و مردم آنجا نیکورو و باهیبت اند. (حدود العالم). شداد با یک غلام رو به بهشت نهاد، چون آنجا رسید شخصی باهیبت دید ایستاده. (قصص الانبیاء ص 15).
تهیدست با هیبت و نام و ننگ
زن زشتروی نکوچادر است.
سعدی (صاحبیه).
تهبیب، باهیبت گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مَحَبْ بَ)
از با+ محبت، که محبت دارد. آنکه با محبت است، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود، عاقل. خردمند:
دو مردیم هردو دلیر و جوان
سخنگوی و بامغز دو پهلوان.
فردوسی.
، که در درون لب ّ دارد. که همه پوست و قشر نیست. که آکنده به لب است، گردوی بامغز (مغزدار) ، که داخل قشر سخت دانۀ روغنی خوردنی دارد، گندم بامغز (مغزدار) ، که همه قشر و پوست نیست و مادۀ نشاسته ای و خوردنی دارد. هستۀ زردآلوی بامغز (مغزدار) ،که در درون هستۀ مادۀ نرم خوراکی دارد. امخاخ، امشاش، بامغز شدن استخوان. (منتهی الارب). الباب، بامغزشدن کشت. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باهیبت
تصویر باهیبت
شکوهنده دارای هیبت بامهابت باشوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار بر
تصویر بار بر
کسی که بار را بر پشت و دوش خود حمل کند بار برنده حمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی رغبت
تصویر بی رغبت
بی خواهان و بی تمایل، بی میل، بی اشتها، بی شوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
عن طيب خاطرٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
Obligingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
obligeamment
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
อย่างเต็มใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
любезно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
gefällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
люб'язно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
uprzejmie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
乐于助人地
دیکشنری فارسی به چینی
بی میل، اکراه
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
amavelmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
con cortesia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
behulpzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
amablemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
dengan ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
خوش دلی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
সদয়ভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
kwa fadhili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
yardımsever bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
親切に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
ברצון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
कृपापूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با رغبت
تصویر با رغبت
친절하게
دیکشنری فارسی به کره ای