- بارسین (پسرانه)
- زاده خدای ماه
معنی بارسین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارگین
پارسی تازی گشته دارچین
پارگین، گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
شبه قلیایی که آنرا از جوزالقی استخراج کنند. کریستالهای آن استوانه یی شکل بیرنگ و بی مزه است و از سمهای مهلک محسوب میگردد. در طب مورد استعمال دارد
رقاصه، رقصنده باله
میوه ای که از درخت بر آید بی آنکه گل کند و بهار دهد
لایق تحسین
لازم بودن، ضروری بودن
عمل بازرس تفتیش
نجات یافتن، رها شدن
واپسین، آخرین، آخر
وارسی کننده، کنترل کننده
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
ر (بارید بارد خواهد بارید ببار بارنده باران باریده بارش باراندن بارانیدن) فرود آمدن باران برف تگرگ و مانند آن
حجاری بر جسته
یکنوع باکتری مانند میله باریک است
با وجود این مع هذا علاوه بر این
قپاندار، اسبابی که با آن بار را وزن کنند
حمل کردن بار، چیدن بار
خورجین، جای بار
آنچه که بار را بدان پیچند مانند نوار ریسمان و غیره
ترکی از پارسی بگ و بیک برابر با بزرگ و والا بر گرفته از واژه بغ پارسی است بار بد بار سالار
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
جمع برذون، ستور اسپ های تاتاری
وا رسی کردن