جدول جو
جدول جو

معنی بارخواستن - جستجوی لغت در جدول جو

بارخواستن
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن
تصویری از بارخواستن
تصویر بارخواستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازه ورود طلبیدن اذن دخول خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
((خا تَ))
اجازه ورود طلبیدن، اذن دخول خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازۀ حضور خواستن، اذن ورود خواستن، اجازۀ ورود به بارگاه پادشاه خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکار خواستن
تصویر بکار خواستن
لازم شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فا خواستن
تصویر فا خواستن
باز خواستن باز خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخواستن
تصویر فراخواستن
کسی را خواستن احضار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواستن
تصویر وا خواستن
باز خواست کردن باز خواست باز گرفتن: (داد تو وا خواهم از هر بی خبر داد که دهد جز خدای دادگر) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
استیضاح، مواخذه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی، مؤاخذه، سرزنش، در علم حقوق اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
((خا))
پرسش، مؤاخذه
روز بازخواست: روز قیامت، روز رستاخیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
((خا تَ))
بازخواستن، باز خواست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخواستن
تصویر درخواستن
خواستن، خواهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
واخواستن، بازخواستن
فرهنگ فارسی عمید
برپا شدن ایستادن مقابل نشستن، بیدار شدن، روییدن نمو کردن، طلوع کردن برآمدن، طغیان کردن عصیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخاستن
تصویر برخاستن
((بَ تَ))
ایستادن، بیدار شدن، طلوع کردن، از میان رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخاستن
تصویر برخاستن
برپا شدن، به پا ایستادن، بلند شدن، از خواب بیدار شدن
کنایه از پدید آمدن، به وجود آمدن
به گوش رسیدن صدا مثلاً صدایی برخاست،
رخ دادن، اتفاق افتادن مثلاً دعوایی میان آن دو برخاست،
اقدام کردن، آغاز کردن به کاری،
کنایه از به ظهور رسیدن، پیدا شدن مثلاً دو نابغه از این شهر برخاسته است،
کنایه از طغیان کردن، شورش کردن
فرهنگ فارسی عمید
подниматься
دیکشنری فارسی به روسی