جدول جو
جدول جو

معنی فاخواستن

فاخواستن((خا تَ))
بازخواستن، باز خواست کردن
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فاخواستن

واخواستن

واخواستن
بازخواستن. بازگرفتن:
داد تو واخواهم از هر بیخبر
داد که دهد جز خدای دادگر.
مولوی.
هرچه که نتوانی از آن خاستن
زشت بود دادن و واخواستن..
طفل بود کز خرد ناتوان
هرچه دهد بازستاند روان.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا

ناخواستن

ناخواستن
نخواستن. نطلبیدن. طلب نکردن. تقاضا نکردن. درخواست نکردن
لغت نامه دهخدا

بارخواستن

بارخواستن
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن
بارخواستن
فرهنگ لغت هوشیار