جدول جو
جدول جو

معنی بازخواست

بازخواست((خا))
پرسش، مؤاخذه
روز بازخواست: روز قیامت، روز رستاخیز
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بازخواست

بازخواست

بازخواست
جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی، مؤاخذه، سرزنش، در علم حقوق اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری
بازخواست
فرهنگ فارسی عمید

بازخواست

بازخواست
مؤاخذه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و هر که بر خلاف آن رود و بر رعیت ستمی کند در معرض گناه و بازخواست باشد. (جهانگشای جوینی). و بازخواست تقصیرات محرران دفتر دیوان با عالیجاه مشارالیه (مستوفی الممالک) است. (تذکرهالملوک ص 17).
لغت نامه دهخدا

بازخواستن

بازخواستن
استرداد. مطالبه کردن:
یکی نامه بنویس نزدیک شاه
گو پیلتن را از او بازخواه.
فردوسی.
ز تو بازخواهم همه باژ و ساو
که بردی توهر سال ده چرم گاو.
فردوسی.
سپردی مرا دختر اردوان
که تا بازخواهی تنی بی روان.
فردوسی.
در اسلام خوانده نیامده است که خلفاء و امیران خراسان و عراق مال صلاه به تعیین بازخواستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).
و آن زر از تو بازخواهد آنکه تا اکنون از او
چو غری خوردی همی و طائفی و لیولنگ.
(از فرهنگ اسدی).
جان وام خدایست در تن تو
یک روز ز تو بازخواهد این وام.
ناصرخسرو.
هر چه داد امروز فردا بازخواهد بی گمان
گر نخواهی رنج پس با خیراویت کار نیست.
ناصرخسرو.
هر یک ثنا که بر تو فروخوانم
بنیوش و بازخواه مثنا کن.
سوزنی.
عمال خراسان را بحضرت خواند و محاسبات بازخواست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 364).
لغت نامه دهخدا

بازخاست

بازخاست
بازخیز، قیامت، رستخیز، حشر، (آنندراج)، قیامت، روز رستخیز، (ناظم الاطباء)، نشر، محشر، مقدار کاری که از یک دستگاه فنی گرفته میشود، ضریب انتفاع
لغت نامه دهخدا