جدول جو
جدول جو

معنی بادگی - جستجوی لغت در جدول جو

بادگی
مخفف بادگیر است، رجوع به بادگیر شود
لغت نامه دهخدا
بادگی
بادگیر
تصویری از بادگی
تصویر بادگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بردگی
تصویر بردگی
غلامی، بندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگی
تصویر بارگی
باره، اسب، اسب باری، اسب تنومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندگی
تصویر بندگی
بنده بودن، عبادت، پرستش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
مقابل نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
فرهنگ فارسی عمید
دریچه و روزنی که برای باد در خانه سازند، (غیاث)، رجوع به بادخور وبادپروا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
ساده بودن، عاری بودن از نقش و نگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
اسارت، غلامی وبندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگی
تصویر بارگی
اسب فرس باره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندگی
تصویر بندگی
طاعت، عبادت، عبودیت، مملوکیت، رقیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانگی
تصویر بانگی
اذان گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد، حلقه فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارگی
تصویر بارگی
((رَ))
اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
((بَ دِ))
بندگی، غلامی، اسارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندگی
تصویر بندگی
((بَ دِ))
غلامی، بنده بودن، نوکری، عبودیت، اطاعت، فرمانبرداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
((دَ یا دِ))
بدون نقش و نگار، خالص و بی غش، ساده لوحی 4- همواری، صافی، آسانی، سهولت، بدون زینت و زیور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
((دِ))
جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
اسارت
فرهنگ واژه فارسی سره
بادخن، بادغر، حلقه فلزی و مشبک سر قلیان (غلیان)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
Enslavement, Servitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
Artlessness, Blandness, Naive, Plainness, Simplicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
рабство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
простота , наивный , заурядность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
Versklavung, Knechtschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
Natürlichkeit, Einfachheit, naiv, Schlichtheit, Gewöhnlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
рабство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
простота , наївний , звичайність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
niewolnictwo, niewola
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
prostota, naiwny, zwyczajność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بردگی
تصویر بردگی
奴役
دیکشنری فارسی به چینی