جدول جو
جدول جو

معنی بادرس - جستجوی لغت در جدول جو

بادرس
(رَ / رِ)
خانه ای را گویند که از چهار طرف آن باد آید. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جائیست که از هر طرف باد به آنجا رسد. (فرهنگ سروری). جای بادگذر. (شرفنامۀ منیری).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادرم
تصویر بادرم
بیهوده، بی اثر، برای مثال چون به ایشان بازخورد آسیب شاه کامیاب / جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم (عنصری - ۳۴۰ حاشیه)، از کار بازمانده، تباه، کار بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرو
تصویر بادرو
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بورنگ، بوینگ، ترۀ خراسانی
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادشنام، بادر، باد دژنام، بادژ، سرخ باد
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، ترنگان، ترنجان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادسر
تصویر بادسر
بادسار، سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، سبک، بی وقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
کسی که به داد ستمدیده ای برسد و به دادخواهی کسی رسیدگی کند، دادرسنده، در علم حقوق قاضی، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادره
تصویر بادره
تیزی خشم، شتاب زدگی، خطا در فعل یا قول که از خشم پدید آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرو
تصویر بادرو
ویژگی خانۀ تابستانی که از هر طرف باد در آن درآید، دریچه، منفذ، گذرگاه باد، بادگیر، بادخن
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادرو
تصویر بادرو
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به داد مظلوم رسد، کسی که به دادخواهی رسیدگی کند. داور قاضی نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
((رِ یا رَ))
کسی که به دادخواهی رسیدگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادآس
تصویر بادآس
آسیاب بادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
قاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspector
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ผู้ตรวจสอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
mkaguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
müfettiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
검사관
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
検査官
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
מְפַקֵּחַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
निरीक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
pemeriksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ispettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspetor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
检查员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspektor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
інспектор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
инспектор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
পরিদর্শক
دیکشنری فارسی به بنگالی