جدول جو
جدول جو

معنی باددم - جستجوی لغت در جدول جو

باددم
بادانبان، انبان باد، دمۀ آهنگران، دم، دمه
تصویری از باددم
تصویر باددم
فرهنگ فارسی عمید
باددم(دَ یا د د)
کنایه از کسی است که خود را پر از باد نخوت و غرور کند و متکبر و متجبر نشیند. (برهان) (ناظم الاطباء)، کند. بطی ٔ:
بود راه روزی بر او تار و تنگ
بجوی اندرون آب او بادرنگ.
فردوسی.
بکارآگهان گفت راز از نخست
ز لشکر همی کرد باید درست
که با او یکی اند لشکر بجنگ
کزو گردد این کار ما بادرنگ.
فردوسی.
رجوع به ’با’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادام
تصویر بادام
(دخترانه)
میوه ای کوچک و کشیده با دو پوسته یکی نرم و سبز و دیگری سخت و چوبی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادودم
تصویر بادودم
عجب، غرور، خودنمایی، خودستایی، برای مثال بیاراست آن جنگ را پیلسم / همی راند چون شیر با بادودم (فردوسی - ۲/۳۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
هوایی که از ریه خارج می شود، زفیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرم
تصویر بادرم
بیهوده، بی اثر، برای مثال چون به ایشان بازخورد آسیب شاه کامیاب / جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم (عنصری - ۳۴۰ حاشیه)، از کار بازمانده، تباه، کار بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافدم
تصویر بافدم
عاقبت، انجام و پایان کاری، سرانجام، به فرجام، درآخر، برای مثال مکن خویشتن از ره راست گم / که خود را به دوزخ بری بافدم (رودکی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادام
تصویر بادام
میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، کنایه از چشم معشوق
بادام کوهی: ارژن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقدم
تصویر باقدم
عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، و پایان و سرانجام کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافدم
تصویر بافدم
سرانجام، عاقبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
هوائی که از ریه خارجی می شود
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره گل سرخیان که سر دسته بادامیها است. گلها و برگهایش شبیه گلها و برگهای درخت هلو است. گلها شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ و 25 تا 30 پرچم است، چشم محبوب: ئهانت پسته و چشمانت بادام، مقدار اندک اندازه کم: یک بادام نان. یا بادام زمینی. سعد سلطانی، پسته زمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافدم
تصویر بافدم
((دُ))
عاقبت، سرانجام
فرهنگ فارسی معین
درخت یا درختچه ای از تیره گل سرخیان با میوه ای که تازه اش سبز و کرکدار است ولی به تدریج پوستش سخت می شود که مغز آن شیرین، خوراکی و روغن دار است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
((دَ))
خارج کردن هوا از ریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
Exhalation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
exhalation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
kupumua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
การหายใจออก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
nefes verme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
호흡
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
呼気
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
נשיפה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
श्वास निकासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
penghembusan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
Ausatmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
uitademing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
exhalación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
esalazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
exalação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
呼气
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
wydech
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
видих
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
выдох
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازدم
تصویر بازدم
নিশ্বাস ত্যাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی