- باددم
- بادانبان، انبان باد، دمۀ آهنگران، دم، دمه
معنی باددم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، و پایان و سرانجام کار
سرانجام، عاقبت
هوائی که از ریه خارجی می شود
درختی از تیره گل سرخیان که سر دسته بادامیها است. گلها و برگهایش شبیه گلها و برگهای درخت هلو است. گلها شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ و 25 تا 30 پرچم است، چشم محبوب: ئهانت پسته و چشمانت بادام، مقدار اندک اندازه کم: یک بادام نان. یا بادام زمینی. سعد سلطانی، پسته زمینی
عجب، غرور، خودنمایی، خودستایی، برای مثال بیاراست آن جنگ را پیلسم / همی راند چون شیر با بادودم (فردوسی - ۲/۳۹۶)
هوایی که از ریه خارج می شود، زفیر
بیهوده، بی اثر، برای مثال چون به ایشان بازخورد آسیب شاه کامیاب / جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم (عنصری - ۳۴۰ حاشیه) ، از کار بازمانده، تباه، کار بیهوده
عاقبت، انجام و پایان کاری، سرانجام، به فرجام، درآخر، برای مثال مکن خویشتن از ره راست گم / که خود را به دوزخ بری بافدم (رودکی - ۵۴۳)
میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، کنایه از چشم معشوق
بادام کوهی: ارژن
بادام کوهی: ارژن
درخت یا درختچه ای از تیره گل سرخیان با میوه ای که تازه اش سبز و کرکدار است ولی به تدریج پوستش سخت می شود که مغز آن شیرین، خوراکی و روغن دار است
Exhalation
выдох
Ausatmung
wydech
exalação
esalazione
exhalación
exhalation
uitademing
การหายใจออก
penghembusan
زفرةٌ
श्वास निकासी
נשיפה
nefes verme
kupumua
নিশ্বাস ত্যাগ