جدول جو
جدول جو

معنی بادداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بادداشتن
به هیج شمردن، بی ارزش داشتن
تصویری از بادداشتن
تصویر بادداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
منع کردن، تحریم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
منع کردن، ممانعت، مانع شدن، ممنوع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
((تَ))
منع کردن، توقیف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداشتن
تصویر بازداشتن
منع کردن، جلو گرفتن، جلو کسی را گرفتن و مانع کار یا حرکت او شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازداشته
تصویر بازداشته
ممنوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابا داشتن
تصویر ابا داشتن
سر پیچی کردن روی تافتن تن ابا کردن امتناع ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد داشتن
تصویر بلد داشتن
رهبر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
فرهنگ لغت هوشیار
ترس داشتن، پروا داشتن، بیمناک بودن، ترسیدن بیم داشتن ترس داشتن پروا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشتنی
تصویر بازداشتنی
لایق حفظ و نگهداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
امکان داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
هدر شدن، باطل شدن، هلاک شدن، نیست و نابود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز داشتن
تصویر باز داشتن
منع کردن جلو گیری کردن، توقیف کردن حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میوه داشتن ثمر داشتن (درخت)، آبستن بودن حامله بودن، درد و رنج داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابداشتن
تصویر تابداشتن
طاقت داشتن، تحمل داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باک داشتن
تصویر باک داشتن
ترس داشتن، اندیشه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
جادار بودن، گنجایش داشتن، وسعت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاد داشتن
تصویر یاد داشتن
به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
بر باد شدن، بر باد رفتن، هدر شدن، هیچ شدن، نابود شدن، برای مثال کنون آنچ دی بود بر ما گذشت / گذشته همه نزد ما باد گشت (فردوسی - ۵/۲۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازداشته
تصویر بازداشته
ممنوع، محبوس، کسی که در زندان نگه داشته شده، توقیف شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا داشتن
تصویر وا داشتن
وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هباداشتن
تصویر هباداشتن
ضایع کردن تباه ساختن نابود کردن: (هرعزم که محکمتر هرگنج که افزونتر فرمانش هبادارد احسانش هدردارد) (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبا داشتن
تصویر هبا داشتن
تباه کردن نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاد داشتن
تصویر یاد داشتن
بخاطرداشتن مقابل فراموش کردن، بخاطر سپردن، آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابا داشتن
تصویر ابا داشتن
((اِ. تَ))
امتناع ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
((گَ تَ))
هدر رفتن، برباد رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداشتی
تصویر بازداشتی
منسوب به بازداشت، دستگیر شده، توقیف شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
((تَ))
گنجایش داشتن، ظرفیت داشتن، نگاهبان ساختن، سزاوار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واداشتن
تصویر واداشتن
مجبور کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف، حبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برداشتن
تصویر برداشتن
بلند کردن، دفع کردن، بالا گرفتن، بالا بردن
فرهنگ لغت هوشیار
گنجایش داشتن ظرفیت داشتن وسعت داشتن، نگاهبان ساختن کسی را بنگاهبانی گماشتن، سزاوار بودن: (هرچه او را تعریف کین جادارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یادداشت
تصویر یادداشت
هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند، ورق کاغذ یا دفترچه ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود، نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی
یادداشت برداشتن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن
یادداشت کردن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن
یادداشت نمودن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن
فرهنگ فارسی عمید