معنی جا داشتن - فرهنگ فارسی عمید
معنی جا داشتن
- جا داشتن
- جادار بودن، گنجایش داشتن، وسعت داشتن
تصویر جا داشتن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جا داشتن
جا داشتن
- جا داشتن
- گنجایش داشتن، ظرفیت داشتن، نگاهبان ساختن، سزاوار بودن
فرهنگ فارسی معین
جاداشتن
- جاداشتن
- گنجایش داشتن ظرفیت داشتن وسعت داشتن، نگاهبان ساختن کسی را بنگاهبانی گماشتن، سزاوار بودن: (هرچه او را تعریف کین جادارد)
فرهنگ لغت هوشیار