جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ابا داشتن

ابا داشتن

ابا داشتن
سر پیچی کردن روی تافتن تن ابا کردن امتناع ورزیدن
ابا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

هبا داشتن

هبا داشتن
تباه کردن. ضایع ساختن. از بین بردن. ناچیز کردن. نابود کردن. هبا کردن:
هر عزم که محکم تر هر گنج که افزون تر
فرمانش هبا دارد احسانش هدر دارد.
امیر معزی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا

اثر داشتن

اثر داشتن
نشانه داشتن علامت داشتن، موء ثر بودن در تاثیر در
اثر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

اذن داشتن

اذن داشتن
دستوری داشتن: پرگ داشتن دستوری داشتن مرخص بودن
اذن داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

آباد داشتن

آباد داشتن
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
فرهنگ لغت هوشیار

باک داشتن

باک داشتن
ترس داشتن، پروا داشتن، بیمناک بودن، ترسیدن بیم داشتن ترس داشتن پروا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار