تباه کردن. ضایع ساختن. از بین بردن. ناچیز کردن. نابود کردن. هبا کردن: هر عزم که محکم تر هر گنج که افزون تر فرمانش هبا دارد احسانش هدر دارد. امیر معزی (از ارمغان آصفی)
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان