- بادبدست
- مردم بی حاصل هیچکاره تهی دست مفلس، بدبخت بی طالع
معنی بادبدست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسرف اسراف کننده متلف باد بدست
کسی که هر چه به دستش برسد خرج کند و چیزی نگه ندارد، مسرف، ولخرج، برای مثال ملامت کنی گفتش ای باد دست / به یک ره پریشان مکن هر چه هست (سعدی۱ - ۸۲) ، تهیدست، دست برباد
امر لغو و بی فایده بی بر بی ثمر بی حاصل
عجب و تکبر و غرور مردان (چنانکه (باد گیسو) نخوت و غرور زنانست) لاف زدن
اتلاف کار، تبذیر، اسراف، ولخرج
دارای دستی بخشنده، گشاده دست
اسراف، ولخرجی، تهیدستی، چالاکی، چابک دستی
بیکاره، تهیدست و مفلس، محروم، بی حاصل، برای مثال تکیه بر چار چیز می نکنی / که شوی زاین امید بادبه دست (ابن یمین - مجمع الفرس - بادبه دست) ، بدبخت، بادبه مشت
بالا، قسمت بالایی، بالای مجلس که جای نشستن بزرگان است، چیره، نفیس، عالی، گران بها
ولخرجی، اسراف