معنی بالادست - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بالادست
بالادست
- بالادست
- بالا، قسمت بالایی، بالای مجلس که جای نشستن بزرگان است، چیره، نفیس، عالی، گران بها
فرهنگ فارسی عمید
بالادست
- بالادست
- مقابل پایین دست. مقابل زیردست. مقابل فرودست.
لغت نامه دهخدا
بالا دست
- بالا دست
- صدر مجلس بهترین جای مجلس که مختص جلوس بزرگانست، حریف غالب، نفیس عالی. برتر، حریف غالب
فرهنگ لغت هوشیار
بالادستی
- بالادستی
- تکالیف نهفته و پنهان. (ناظم الاطباء). ظاهراً تداول عامه است، چه جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
بالادسته
- بالادسته
- نام یکی از قراء هفتگانه رکن کلا از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان قائم شهر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
بالادسته
- بالادسته
- دستۀ علیا. فرقه و گروه و طایفۀ علیا. مقابل پایین دسته
لغت نامه دهخدا