- ایکاد
- استوار کردن
معنی ایکاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرده، ناکارایی
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
آبکور یافتن (آبکور بی خبر و برکت)، دست نیافتن
آفریدن و هست نمودن
میخ کوبی
زایاندن زایانیدن
پر کردن خنور
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن: ایفاد مراسله
دسیاد دادن (دسیاد وعده)، ترسیدن، ترساندن بیم دادن سهم دادن ترساندن
در آوردن، ذکر نمودن، بیان کردن، فرود آوردن، وارد ساختن
آتش افروختن، روشن کردن آتش
فرستادن، گسیل داشتن، روانه کردن
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
زایاندن، زایانیدن
فرستادن، روانه کردن
برافروختن، آتش افروختن
فرستادن، روانه کردن، ایفاد مراسله
بیم دادن، ترساندن
وارد ساختن، داخل کردن، خرده گرفتن، اعتراض کردن، خرده گیری، مفرد ایرادات
ایراد بنی اسراییلی: خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم
ایراد بنی اسراییلی: خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم
بوجود آوردن، آفریدن، آفرینش
وارد ساختن، چیزی بر کسی وارد کردن، بیان کردن، بهانه، خرده گیری، عیب، نقص
پشتیبان، پناهگاه، پاس داشت، پشتیبانی، هوا، کوه
وسیلۀ قوت و نیرو، پشتیبان، پناه، پرده، کوه، دژ