در علم عروض آن است که شاعر معنی خویش تمام بگوید و چون بقافیت رسد لفظی بیارد که معنی بیت بدان مؤکدتر و تمامتر گردد چنانکه گفته اند: آنکه بدرخشد چو مصقول آینه در آفتاب، و شک نیست که لمعان آینۀ مصقول در آفتاب بیشتر و تمامتر باشد و لکن معنی بیت بذکر آفتاب احتیاج ندارد که تشبیه او آن مشبه را در روشنی و درخشیدن بآینۀ مصقول تمامست، (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 264)، رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود، بازایستادن از کاری، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء)، وقف کردن بر مساکین چیزی را، خاموش بودن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
در علم عروض آن است که شاعر معنی خویش تمام بگوید و چون بقافیت رسد لفظی بیارد که معنی بیت بدان مؤکدتر و تمامتر گردد چنانکه گفته اند: آنکه بدرخشد چو مصقول آینه در آفتاب، و شک نیست که لمعان آینۀ مصقول در آفتاب بیشتر و تمامتر باشد و لکن معنی بیت بذکر آفتاب احتیاج ندارد که تشبیه او آن مشبه را در روشنی و درخشیدن بآینۀ مصقول تمامست، (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 264)، رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود، بازایستادن از کاری، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء)، وقف کردن بر مساکین چیزی را، خاموش بودن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
آشیانۀ پرندگان، لانۀ مرغ شکرتیغال، ماده ای سفید و شیرین که توسط حشره ای بر روی شاخ و برگ گیاهی خاردار با گل های آبی رنگ به همین نام تولید می شود و مصرف دارویی دارد، خارشکر
آشیانۀ پرندگان، لانۀ مرغ شَکَرتیغال، ماده ای سفید و شیرین که توسط حشره ای بر روی شاخ و برگ گیاهی خاردار با گل های آبی رنگ به همین نام تولید می شود و مصرف دارویی دارد، خارشِکر
مشغول ساختن وسیله ای یا چیزی، به کار گرفتن، کسی را به کار وا داشتن، جایی را تصرف کردن، پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت، مشغول مثلاً خط اشغال است، دوباره تماس می گیرم
مشغول ساختن وسیله ای یا چیزی، به کار گرفتن، کسی را به کار وا داشتن، جایی را تصرف کردن، پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت، مشغول مثلاً خط اشغال است، دوباره تماس می گیرم
پلشت بری سترون کردن باژ ستاندن، باژ دادن: نهانی، زمین بی باژ بخشیدن تمام گرفتن عامل خراج را، دادن خراج بپادشاه در نهان و فراز از عمال آن، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است
پلشت بری سترون کردن باژ ستاندن، باژ دادن: نهانی، زمین بی باژ بخشیدن تمام گرفتن عامل خراج را، دادن خراج بپادشاه در نهان و فراز از عمال آن، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است