- ایستیدن
- ایستادن
معنی ایستیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- ایستیدن
- ایستادن، سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متوقف شدن
شکیبائی نمودن، توقف و درنگ کردن، حوصله کردن، صبر کردن
سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، کنایه از مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
Halt, Stand
остановиться , стоять
anhalten, stehen
зупинятися , стояти
zatrzymać, stać
停止 , 站立
parar, ficar de pé
fermarsi, stare in piedi
detener, estar de pie
arrêter, se tenir debout
stoppen, staan
หยุด , ยืน
berhenti, berdiri
شطف , غرق
रुकना , खड़ा होना
לעצור , לעמוד
止まる , 立つ
멈추다 , 서다
simama, kusimama
থামানো , দাঁড়িয়ে থাকা
رکنا , کھڑا ہونا
بر پا شدن
متوقق کردن
از بالا بپایین پرت شدن بزمین خوردن سقوط کردن، از پا در آمدن ساقط شدن سقط شدن
بایستادن وا داشتن وادار کردن بقیام، نصب کردن، متوقف کردن
خواهدایستاند بایستان ایستاننده ایستانده)
برپا، سرپا، متوقف