- ایستاننده
- برپا کننده، سرپا دارنده
معنی ایستاننده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برپاداشته، سرپا داشته شده
بایستادن وا داشتن وادار کردن بقیام، نصب کردن، متوقف کردن
سرپا کردن، سرپا نگاه داشتن، وادار به ایستادن کردن، از رفتن بازداشتن
فرستنده: کسی نتواند پیش من بیاید الا آنک پدر فرستاننده من او را گزیده باشد
متوقق کردن
خواهدایستاند بایستان ایستاننده ایستانده)
آنکه چیزی را خیس و مرطوب سازد
استاندارد
برپا، سرپا، متوقف
گیرنده
برپا، سرپا، ساکن، بی حرکت
کسی که چیزی از دیگری بستاند، گیرنده
Erect, Standing
возвышенный , стоящий
aufrecht, stehend
піднятий , стоячий
wyprostowany, stojący
竖立的 , 站立的
ereto, em pé
eretto, in piedi
erguido, de pie
érigé, debout
rechtop, staand
ตั้งตรง , ยืน
tegak, berdiri
مائيٌ , أزرقٌ
उन्नत , खड़ा
זקוף , עומד
立った , 立っている
세운 , 서 있는
dik, ayakta
imara, imesimama