شلوار، زیرجامه، پوشش، پای ازار: آهن کن و ز جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدر بر پس ایزار، حقیقی صوفی، دست بدستار برد و سیم بتو داد پشت بدو آر تا گشایدت ایزار، سوزنی، او پیر و ضعیف بود بر عقابین کشیدند و هزار تازیانه بزدند که قرآن را مخلوق گوی و نگفت و در آن میانه بند ایزارش گشاده شد و دستهای او بسته بودند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقلست که روزی در گرمابه بود یکی را دید بی ایزار بعضی گفتند او فاسقی است و بعضی گفتند او دهری است، (تذکره الاولیاء عطار)، تا پنج گز به پیراهن کنم و پنج گز بجهت ایزارپای، (تذکره الاولیاء عطار)، ور آنانکه ایزار در پا ندارند نظر کن چو خواهی که بینی عجایب، نظام قاری،
شلوار، زیرجامه، پوشش، پای ازار: آهن کن و ز جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدر بر پس ایزار، حقیقی صوفی، دست بدستار برد و سیم بتو داد پشت بدو آر تا گشایدت ایزار، سوزنی، او پیر و ضعیف بود بر عقابین کشیدند و هزار تازیانه بزدند که قرآن را مخلوق گوی و نگفت و در آن میانه بند ایزارش گشاده شد و دستهای او بسته بودند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقلست که روزی در گرمابه بود یکی را دید بی ایزار بعضی گفتند او فاسقی است و بعضی گفتند او دهری است، (تذکره الاولیاء عطار)، تا پنج گز به پیراهن کنم و پنج گز بجهت ایزارپای، (تذکره الاولیاء عطار)، ور آنانکه ایزار در پا ندارند نظر کن چو خواهی که بینی عجایب، نظام قاری،
نیرومند گردانیدن، (ترجمان القرآن)، نرم گردیدن، (از منتهی الارب)، بودن و وجود، خلاف لیس، (آنندراج)، وجود، مقابل لیس، عدم، (فرهنگ فارسی معین)، قهر و غلبه، (آنندراج) (منتهی الارب)
نیرومند گردانیدن، (ترجمان القرآن)، نرم گردیدن، (از منتهی الارب)، بودن و وجود، خلاف لیس، (آنندراج)، وجود، مقابل لیس، عدم، (فرهنگ فارسی معین)، قهر و غلبه، (آنندراج) (منتهی الارب)
روز سی ام هر ماه را گویند، (آنندراج)، نام روز سی ام از هر ماه که روز آخر ماه باشد و انیران نیز گویند، (ناظم الاطباء) : شبانگاه ایزان خردادماه سوی آسیا رفت نزدیک شاه، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 3002)، رجوع به فهرست ولف و رجوع به انیران شود، برانگیختن سگ را بر شکار: اوسد الکلب، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، برانگیختن سگ را بشکار، (آنندراج)، برآغالیدن، (تاج المصادر بیهقی)
روز سی ام هر ماه را گویند، (آنندراج)، نام روز سی ام از هر ماه که روز آخر ماه باشد و انیران نیز گویند، (ناظم الاطباء) : شبانگاه ایزان خردادماه سوی آسیا رفت نزدیک شاه، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 3002)، رجوع به فهرست ولف و رجوع به انیران شود، برانگیختن سگ را بر شکار: اوسد الکلب، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، برانگیختن سگ را بشکار، (آنندراج)، برآغالیدن، (تاج المصادر بیهقی)
شتافتن، (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، پویانیدن ستور، (تاج المصادر بیهقی)، چوب بقم، شلمی است سرخ که از سقطری آورند و در تداوی جراحات بکار برند، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، درختی است که بدان جامه ها رنگ کنند یا نوعی از حنا، نام مرغی است، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
شتافتن، (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، پویانیدن ستور، (تاج المصادر بیهقی)، چوب بقم، شلمی است سرخ که از سقطری آورند و در تداوی جراحات بکار برند، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، درختی است که بدان جامه ها رنگ کنند یا نوعی از حنا، نام مرغی است، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
راندن شتر به رفتار، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، پویانیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) : و ما افاء اﷲ علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن اﷲ یسلط رسله علی من یشاء و اﷲ علی کل شی ٔ قدیر، (قرآن 6/59)
راندن شتر به رفتار، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، پویانیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) : و ما افاء اﷲ علی رسوله منهم فما اَوجفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن اﷲ یسلط رسله علی من یشاء و اﷲ علی کل شی ٔ قدیر، (قرآن 6/59)
دیگ پایه ساختن جهت دیگ، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، توثیف، (منتهی الارب)، ترسناک گردیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، برانگیختن، نوشتن، (از اقرب الموارد)، سخن پنهان گفتن، (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23)، القاء المعنی فی النفس بخفاء و سرعه، (تعریفات)، اشارت کردن، (تاج المصادربیهقی)، تفویض، واگذاردن، سپردن: که به وقت ایحاء شغل وزارت به صاحب صاحبقران و وزیر جهاندار جهانگیر از آسمان سعادت سلطنت از انحاءممالک جهت شدت وزارت و شرکت بر امر امارت صحبت او را از مواهب الهی دید، (ترجمه محاسن اصفهان ص 42)
دیگ پایه ساختن جهت دیگ، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، توثیف، (منتهی الارب)، ترسناک گردیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، برانگیختن، نوشتن، (از اقرب الموارد)، سخن پنهان گفتن، (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23)، القاء المعنی فی النفس بخفاء و سرعه، (تعریفات)، اشارت کردن، (تاج المصادربیهقی)، تفویض، واگذاردن، سپردن: که به وقت ایحاء شغل وزارت به صاحب صاحبقران و وزیر جهاندار جهانگیر از آسمان سعادت سلطنت از انحاءممالک جهت شدت وزارت و شرکت بر امر امارت صحبت او را از مواهب الهی دید، (ترجمه محاسن اصفهان ص 42)
الف و انس و خوی دادن به کسی یا به جایی، (منتهی الارب)، خو گرفتن، (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، خو کردن، الف دادن، (تاج المصادر بیهقی)، سازواری دادن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
الف و انس و خوی دادن به کسی یا به جایی، (منتهی الارب)، خو گرفتن، (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، خو کردن، الف دادن، (تاج المصادر بیهقی)، سازواری دادن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
شنیدن آواز برگهای خرما در رسن بافتن. (منتهی الارب). شنیدن آواز جن از بادها و ریگزارها: اعزف، سمع عزیف الریاح و الرمال. (از اقرب الموارد). شنیدن عزیف ریگها. (ناظم الاطباء). شنیدن آواز برگهای خرما و رسن بافتن. (آنندراج) ، باقیمانده های لباس. (از متن اللغه) ، اعسان الارض، هیزم و باقی مانده و بیخ و تنه بی شاخ و کندۀ درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بقیۀهیزم و شاخهای آن. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عسن، بمعنی همتا و مانند و پیه و یثلث. (منتهی الارب). جمع واژۀ عسن، عسن، عسن، یعنی مثل و نظیر و پیه. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). و رجوع به عسن شود
شنیدن آواز برگهای خرما در رسن بافتن. (منتهی الارب). شنیدن آواز جن از بادها و ریگزارها: اعزف، سمع عزیف الریاح و الرمال. (از اقرب الموارد). شنیدن عزیف ریگها. (ناظم الاطباء). شنیدن آواز برگهای خرما و رسن بافتن. (آنندراج) ، باقیمانده های لباس. (از متن اللغه) ، اعسان الارض، هیزم و باقی مانده و بیخ و تنه بی شاخ و کندۀ درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بقیۀهیزم و شاخهای آن. (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ عِسن، بمعنی همتا و مانند و پیه و یثلث. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ عَسن، عُسن، عِسن، یعنی مثل و نظیر و پیه. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). و رجوع به عسن شود
دویدن و شتاب رفتن و سخت رفتن چنانکه بی تاب گردد، (از ’وغ ف’) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، نیک دویدن، (تاج المصادر بیهقی)، انداختن کسی را در آنچه بد آید، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فروگرفتن مرغزار آب را، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، افکندن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، انداختن در بدی، (از ناظم الاطباء)، مبالغه کردن در کارزار، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، پست کردن سرودگوی آواز را و راست کردن آن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، واقع کردن الحان مرد بنوعی که میان آنها فاصله بر یک منهج باشد، (آنندراج)، در موسیقی یکی از دو فن علم موسیقی، النغمات المرکبه من النقرات الایقاعات و اصلها و کلها حرکات و سکون، (رسائل اخوان الصفا، یادداشت مؤلف)، الایقاع هوجماعه نقرات یتخللها ازمنه محدوده المقادیرعلی نسب و اوضاع مخصوصه بادوار متساویات تدرک تساوی تلک الادوار و الازمنه بمیزان طبع المستقیم السلیم، (از رسالۀ شرقیۀ عبدالمؤمن ارموی، یادداشت بخط مؤلف) : و بر سطح دیگر انواع نغمات واصناف اصوات و ایقاع نقرات ... نشان کرد، (سندبادنامه ص 65)
دویدن و شتاب رفتن و سخت رفتن چنانکه بی تاب گردد، (از ’وغ ف’) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، نیک دویدن، (تاج المصادر بیهقی)، انداختن کسی را در آنچه بد آید، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فروگرفتن مرغزار آب را، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، افکندن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، انداختن در بدی، (از ناظم الاطباء)، مبالغه کردن در کارزار، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، پست کردن سرودگوی آواز را و راست کردن آن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، واقع کردن الحان مرد بنوعی که میان آنها فاصله بر یک منهج باشد، (آنندراج)، در موسیقی یکی از دو فن علم موسیقی، النغمات المرکبه من النقرات الایقاعات و اصلها و کلها حرکات و سکون، (رسائل اخوان الصفا، یادداشت مؤلف)، الایقاع هوجماعه نقرات یتخللها ازمنه محدوده المقادیرعلی نسب و اوضاع مخصوصه بادوار متساویات تدرک تساوی تلک الادوار و الازمنه بمیزان طبع المستقیم السلیم، (از رسالۀ شرقیۀ عبدالمؤمن ارموی، یادداشت بخط مؤلف) : و بر سطح دیگر انواع نغمات واصناف اصوات و ایقاع نقرات ... نشان کرد، (سندبادنامه ص 65)