- ایداح
- گرویدن، خستویی به خواری، گردن نهادن، فروتنی
معنی ایداح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع قدح، کاسه ها پیاله ها ریغال ها پیلپاها زشت گفتن آک نهادن (آک عیب) آک بستن جمع قدح کاسه های بزرگ پیاله ها
ستودن
جمع ندح، فراخی ها
ترکی سر رشته دار یکی از ماءموران وابسته بسر رشته داری قشون
قوت دادن، یاری دادن
راه پیدایی، شاش گرفتن، فرو هشتن پرده، به سنگ خوردن چاه
بیشرمیدن بی شرم گشتن
پیدا گشتن، آشکار کردن
گرو نهادن، گرو پذیرفتن، سپردن
واضح کردن، روشن ساختن، روشن کردن امری
در دورۀ ایلخانان، مامور وابسته به سررشته داری قشون
به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی، ودیعه گذاشتن، سپردن
قدح ها، ظروفی که در آن چیزی بیاشامند، ساغرها، پیاله ها، کاسۀ بزرگ ها، جمع واژۀ قدح
فغانگر پر بانگ
روشن ساختن، واضح کردن