- اکواد
- جمع کوده، خاک وخاشاک
معنی اکواد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخت رانی سخت راندن، سبک کردن
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
جمع زاد، توشه ها
بازار سردی
کردان، کردها
جگرها
جمع کبد، جگرها جمع کبد جگرها
عالم وجود
جمع کور، پالان ها
جمع کوب جامها تنگها کوزه ها
به زبان رنجاندن
بازار سردی
پارسی تازی شده، جمع کرد، کردان جمع کرد (کردی)
کبدها، جگرها، جمع واژۀ کبد
طودها، کوه بزرگ ها، جمع واژۀ طود
کوخ ها، خان های بی پنجره، خانه هایی که کشاورزان و فالیزبانان میان کشتزار برای خود درست می کنند، جمع واژۀ کوخ
کون ها، بودن ها، پدید آمدن ها، هستی ها و عالم وجود، جمع واژۀ کون
کوب ها، کوزه ها، جام ها، آسیب ها، صدمه ها، جمع واژۀ کوب
عودها، بازگشتن علائم بیماری ها، بازگشتن ها، جمع واژۀ عود
جمع زاد، توشه ها
جمع طود، کوه ها
جمع کون، هستی ها
جمع کوب، جام ها، کوزه های بی دسته