معنی ازواد
ازواد
جمع زاد، توشه ها
تصویر ازواد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ازواد
ازواد
ازواد
جمع زاد، توشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
ازواد
ازواد
جَمعِ واژۀ زاد. (دهار)
لغت نامه دهخدا
احواد
احواد
سخت رانی سخت راندن، سبک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اجواد
اجواد
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
ارواد
ارواد
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
ازهاد
ازهاد
اندازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ازوال
ازوال
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
فرهنگ لغت هوشیار
ازوار
ازوار
رویگردانی، کر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ازواج
ازواج
جمع زوج، جفتها، زنان، شوهران
فرهنگ لغت هوشیار