جدول جو
جدول جو

معنی اژدهایی - جستجوی لغت در جدول جو

اژدهایی
مانند اژدها بودن خوی و صفت اژدها داشتن
تصویری از اژدهایی
تصویر اژدهایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اژدهاکش
تصویر اژدهاکش
کشنده اژدها قاتل ثعبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهایی
تصویر انتهایی
فرجامیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژاژدرایی
تصویر ژاژدرایی
ژاژخایی، هرزه درایی، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اژدهافش
تصویر اژدهافش
مانند اژدها، آنچه به شکل و هیئت اژدها باشد، اژدهاصورت، برای مثال همان گه یکی اژدهافش درفش / پدید آمد و گشت گیتی بنفش (فردوسی - ۸/۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهایی
تصویر انتهایی
Extremity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بطريقةٍ إنسانيّةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اژدهال
تصویر اژدهال
آنکه دلی چون اژدها دارد قوی دل پر جرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژدهاک
تصویر اژدهاک
اژدها، ضحاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژدهاک
تصویر اژدهاک
((اَ دَ))
اژدها، ضحاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادایی
تصویر ادایی
کسی که ناز بسیار کند کسی که بیشترکراهت و خشم به تصنع آرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژدها
تصویر اژدها
مار خیلی بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژدها
تصویر اژدها
در افسانه ها ماری با بال های بزرگ و چنگال های قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون می آمد، مار بسیار بزرگ، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها، تنّین، کنایه از اسب قوی و درشت اندام، کنایه از شمشیر دراز و ستبر، برای مثال به آوردگه رفت چون پیل مست / یکی پیل زیر اژدهایی به دست (فردوسی - ۲/۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اژدها
تصویر اژدها
((اَ دَ))
اژدرها، اژدر، ماری است افسانه ای با جثه ای بزرگ که بال ها و چنگ های قوی دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد
فرهنگ فارسی معین