- اژدرها
- مار بزرگ جثه، مار عظیم بزرگ ودهان فراخ باز گشاده
معنی اژدرها - جستجوی لغت در جدول جو
- اژدرها
- مار بسیار بزرگ،
برای مثال چه کس بی اجل نخواهد مرد / تو مرو در دهان اژدرها . اژدرها مفرد است(سعدی - ۱۲۲)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مار خیلی بزرگ
در افسانه ها ماری با بال های بزرگ و چنگال های قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون می آمد، مار بسیار بزرگ، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها، تنّین، کنایه از اسب قوی و درشت اندام، کنایه از شمشیر دراز و ستبر، برای مثال به آوردگه رفت چون پیل مست / یکی پیل زیر اژدهایی به دست (فردوسی - ۲/۵۶)
((اَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
اژدرها، اژدر، ماری است افسانه ای با جثه ای بزرگ که بال ها و چنگ های قوی دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد
آنکه دلی چون اژدها دارد قوی دل پر جرات
اژدها، ضحاک
ماربوآ
در هوا، معلق آویخته
گاو دارو
آویخته، سرنگون، سرگردان، سرگشته، درواژ، درواه، دروا، معلق، برای مثال ای که از هر سر موی تو دلی اندرواست / یک سر موی تو را هر دو جهان نیم بهاست (کمال الدین اسماعیل - ۲۸۰) ، سرگشته، سرگردان، حیران
گاویزن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
جاویزن، گاودارو، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
جاویزن، گاودارو، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
اژدها
در افسانه ها ماری بسیار بزرگ که از دهانش آتش بیرون می آمد، اژدها، در امور نظامی نوعی موشک زیرآبی که پس از برخورد به هدف منفجر می شود
نوعی بیماری که به دلیل ورم کردن کیسۀ بیضه بروز می کند، غری، دبه خایگی