- اوصیاء (اَ)
جمع واژۀ وصی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (شرح قاموس). رجوع به وصی شود
معنی اوصیاء - جستجوی لغت در جدول جو
- اوصیاء
جمع وصی، پند گران، سفارش شدگان جمع وصی
- اوصیاء ((اَ یا اُ))
جمع وصی، وکیل ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وصی ها، کسانی که وصیت کنندگان آنان را برای اجرای وصیت خود تعیین می کنند، جانشین ها، جمع واژۀ وصی
(اَ لِ)
لغت نامه دهخدا
ولی ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات. (قرآن 257/2). رجوع به ولی شود.
- اولیاء عهود، جمع واژۀ ولی عهد: آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهنداز غلام و تجمل و... هر چه تمامتر ما را فرمود. (تاریخ بیهقی)
- اولیاء عهود، جمع واژۀ ولی عهد: آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهنداز غلام و تجمل و... هر چه تمامتر ما را فرمود. (تاریخ بیهقی)
(اَ لِ)
لغت نامه دهخدا
نامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به یکی از چهار طبقۀ شیعۀ خویش داد. (از ابن الندیم)
(اَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
توانگران، مالداران، جمع غنی، توانگران جمع غنی توانگران بی نیازان مالداران
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
