جدول جو
جدول جو

معنی اوزاغ - جستجوی لغت در جدول جو

اوزاغ
(اَ)
ضعیفان. (از منتهی الارب) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوزان
تصویر اوزان
وزن، در موسیقی نوعی ساز زهی که بر روی کاسۀ بزرگ آن پوست کشیده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوزار
تصویر اوزار
ابزار، جمع واژۀ وزر، وزر ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولاغ
تصویر اولاغ
الاغ، خر، جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
قریه ای است بدمشق و نسبت بدان اوزاعی است. (منتهی الارب) (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
جمع واژۀ وزغه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی کربسه ها یاجانوری شبیه کربسه. (آنندراج). رجوع به وزغه شود
لغت نامه دهخدا
اوجاق، دیگدان، (غیاث اللغات)، اجاق، رجوع به اجاق شود
لغت نامه دهخدا
اوتاق، خرگاه، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، خیمۀ بزرگ و سراپرده، (ناظم الاطباء)، خانه و حجره، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خر، (غیاث اللغات) (آنندراج)، الاغ: فرمود اورا چرا می آرند و اولاغ به هرزه خسته می کنند، (جامع التواریخ رشیدی)، تا ممر ایلچیان بسبب نشستن اولاغ دورنیفتد، (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
افزار و ابزار وآلت. (ناظم الاطباء). آلات و ادوات کارگران. (غیاث اللغات). دست افزار پیشه وران. (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وزر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به وزر شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بطنی است از حمدان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ج وزن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- اوزان و مقیاسها، اندازه گیری بدوی طول و ظرفیت و وزن احتمالاً از ادوار ماقبل تاریخ معمول بوده. آحاد اولیه مبتنی بر بدن انسان و دانه های گیاهان بوده (مانند وجب و گندم). در امپراطوری روم آحاد اوزان ومقیاسها تا حد معتنابهی استاندارد شده ولی پس از سقوط امپراطوری دستخوش تشتت گردید. سلسله های آحاد عمده امروزی عبارتند از سلسلۀ متری و سلسلۀ اوزان و مقیاسهای رایج در بریتانیای کبیر و کشورهای متحدۀ آمریکا. در ایران پیش از سال 1311 هجری شمسی اوزان و مقیاسهای ایران متشتت و کمابیش دارای همان معایب اوزان ومقیاسهای رایج در فرانسه پیش از استعمال سلسله متری بود. بموجب مادۀ اول قانون اوزان و مقیاسها مصوب 18 دیماه 1311 اوزان و مقیاسهای رسمی مملکت ایران مطابق اصول متری شد و واحد آنها برای طول متر، برای سطح متر مربع، برای حجم متر مکعب و برای وزن کیلوگرم است. اضعاف و اجزای مقیاسهای مذکور مطابق اصول متری خواهد بود بعلاوه در همان قانون بدولت اختیار داده شد که وزنه هایی با مقایسه با اصول متری از قبیل من (معادل سه کیلوگرم) و سیر (معادل 75 گرم) تهیه نماید. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
گروههای مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پاره پاره کمیز انداختن ناقه و آن حوامل را باشد، (از ’وزغ’) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، اخراج البول دفعهً دفعهً، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(کِ رِ مَ / مِ)
ارزاغ ریح، نم آوردن باد سرد. (منتهی الأرب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارزاغ
تصویر ارزاغ
گلناکی، گلناک شدن زمین، خوارداشت، آک نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به الا غ خر، پیک چاپار پست، پیک چاپار پست، حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه) خر، الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوزار
تصویر اوزار
ابزار، و به معنی گناهها و بارهای سنگین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وزن، سنگینی ها، اندازه ها سنجه ها سنگ ها جمع وزن: سنگینیها وزنها. یا اوزان و مقیاسها و مقادیر. سنگ و اندازه و نرخ، بناها، سازی است از ذوات الاوتار که کاسه و سطح آن کشیده و بلند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوزار
تصویر اوزار
((اَ یا اُ))
جمع وزر، گناه ها، بارهای گران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوزان
تصویر اوزان
((اَ یا اُ))
جمع وزن، سنگینی ها
فرهنگ فارسی معین
پارچه ای دست بافت برای روانداز چادرشب، سفره، غم و غصه
فرهنگ گویش مازندرانی
فراری، رموک، سرحال
فرهنگ گویش مازندرانی