- اوروغ
- ترکی دوده دودمان ترکی خانواده دودمان خویشان خانواده دودمان خویشان اعقاب
معنی اوروغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
![تصویری از اوروت](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/4/1/amd-0044197.jpg)
برهنه، لخت، عریان، معرّیٰ، تهک، عور، متجرّد، ورت، پتی، لاج، رت، عاری، غوشت، لوت، لچ
اوروت کردن: پر کندن مرغ کشته
اوروت کردن: پر کندن مرغ کشته
![تصویری از وروغ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/4/3/amd-0014356.jpg)
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، روغ، آجل، وارغ، رچک، رجغک، رغ
تیرگی، کدورت،برای مثال بیا ساقی آن آب آتش فروغ / که از دل برد زنگ و از جان وروغ (فخرالدین اسعد- مجمع الفرس - وروغ)
تیرگی، کدورت،