معنی اروغ اروغ(اَ) آرغ. آروغ. رجک. آجل. جشاء. باد گلو: گیردچو صبح اروغ از قرص آفتاب آنرا که تو بقرص کرم میهمان کنی. کمال اسماعیل. - اروغ کردن، آروغ زدن. (شعوری) لغت نامه دهخدا