جدول جو
جدول جو

معنی اوازی - جستجوی لغت در جدول جو

اوازی
(اَ)
کلمه رابطه است به معنی با. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اواخی
تصویر اواخی
اخیه ها، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله در کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، میخ طویله ها، جمع واژۀ اخیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوازی
تصویر هوازی
ناگاه، ناگهان، بی خبر، غفلتاً، برای مثال به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی - ۴۵۳)
موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موازی
تصویر موازی
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوانی
تصویر اوانی
انا، ظرف، آوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایازی
تصویر ایازی
نقاب سیاه که زنان بالای پیشانی یا روی صورت خود بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توازی
تصویر توازی
با هم محاذی شدن، با یکدیگر مقابل شدن، برابر شدن
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان قیلاب پائین بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد، واقع در 10هزارگزی خاور حسینیه و 10هزارگزی اندیمشک، کوهستانی، گرمسیر، دارای 84 تن سکنه، زبان لری و فارسی، آب آن از رود بلارود، محصول آنجا غلات، تریاک، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان فرش بافی است: راه آن مالرو است، ساکنین از طایفۀ تلاوند هستند زمستان قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایازی
تصویر ایازی
نقاب سیاهی که زنان بدان صورت خود را پوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اومازی
تصویر اومازی
خر خیر از گیاهان خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهوازی
تصویر اهوازی
منسوب باهواز. از مردم اهواز اهل اهواز، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوالی
تصویر اوالی
تک یاختگان آغازی آغازیان
فرهنگ لغت هوشیار
همسویه، رو با رو مقابل برابر، دو خط یا دو سطح که تمام نقاط برابر آنها نسبت بیکدیگر بیک فاصله باشند و هر قدر آنها را امتداد دهیم بهم نرسند
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب حاصل مصدر سازدبمعنی مهربانی کردن لطف کردن: بنده نوازی چاکرنوازی کوچک نوازی مهمان نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوازی
تصویر هوازی
بیکبار، ناگاه، بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آنیه تک انا، سبوها آوندها، جمع آنیه، جمع الجمع انا آوندها آبخورها آبدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توازی
تصویر توازی
با هم برابر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوازی
تصویر هوازی
((هَ))
ناگاه، ناگهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اواخی
تصویر اواخی
جمع اخیّه، طناب خیمه، عهد و حرمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
((مُ))
برابر، روبرو، دو خطی که فاصله بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توازی
تصویر توازی
((تَ))
با هم مقابل گردیدن، برابر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوانی
تصویر اوانی
جمع آنیه، ججمع اناء، آوندها، آبخورها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوازی
تصویر هوازی
اکسیژنه، آیروبیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موازی
تصویر موازی
هم راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
Vocal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
Parallel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralelo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
вокальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vokal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
równoległy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
голосний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موازی
تصویر موازی
параллельный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
wokalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
паралельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
声音的
دیکشنری فارسی به چینی