جدول جو
جدول جو

معنی اهوناء - جستجوی لغت در جدول جو

اهوناء
(اَ هَْ وِ)
جمع واژۀ هیّن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به هین شود، قافیه های غریب در شعر. قافیۀ غیر مشهوره. (آنندراج) (منتهی الارب) ، بلا و سختی که ذکر آن همیشه باقی ماند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
آهومند، دارای عیب و نقص، عیب دار، معیوب، آهوناک، بیمار
فرهنگ فارسی عمید
(اِدْ دِ)
به من̍ی آمدن و فرود آمدن در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به منی شدن. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اکتنا. کنیت کردن خود را. (از تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). مکنی شدن به کنیتی. صاحب کنیت شدن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(عِشْ وَ / وِ دِهْ)
حوی. احویواء. سیاه مائل بسبزی و سرخ و مایل بسیاهی گردیدن.
- احوواء ارض، سبز شدن زمین
لغت نامه دهخدا
(اَهَْ)
اهوانه. نام نخستین روز از خمسۀ مسترقه. (اشتینگاس) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری). صورت محرف کلمه اهنود است. رجوع به اهنود شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پست و هموار و گشاده گردیدن دست. (از منتهی الارب) ، مغاکی. گودی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ غوی ّ، بمعنی گمراه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
شرم داشتن و شرمناک گردیدن. اضطناء برای چیزی یا از چیزی، شرمگین شدن از آن یا برای آن. (از قطر المحیط). به ’لام’ و ’من’ متعدی شود. (از منتهی الارب). شرم داشتن. (زوزنی) ، اضمئکاک زمین، بیرون آمدن گیاه آن. (از اقرب الموارد). برآوردن زمین گیاه را وسبز شدن به آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، اضمئکاک مرد، باد کردن وی از خشم. (از اقرب الموارد). برآماسیدن کسی از خشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اضمئکاک ابر، آمادۀ باریدن گشتن آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اضمیکاک
لغت نامه دهخدا
ابتنا. بناء. (زوزنی). نهادن. پی افکندن. ساختن. بنا کردن. بنا گذاشتن. برآوردن خانه را، آوردن زن را ب خانه خود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
آواز.
لغت نامه دهخدا
معیوب، معیب
لغت نامه دهخدا
(یَ لَ / لِ)
رنج دیدن بجهت کسی و تیمارداشتن. (از منتهی الارب). غمخواری کردن و تیمار داشتن و اهتمام و مهربانی. (از کشف و کنز و منتخب بنقل از غیاث اللغات). اهتمام. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). تیمار داشتن. (زمخشری) (تاج المصادر بیهقی). رنج دیدن بجهت کسی و تیمار داشتن. (ناظم الاطباء). رنج دیدن و تیمار داشتن. (آنندراج). اهتمام و فکر و اندیشه در کاری. (ناظم الاطباء). اهتمام در کاری. رنج دیدن در کاری. رنج دیدن برای... (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ نِ)
آب کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). استقاء. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
خمیده و کج گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمیده و گوژپشت شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). انعطاف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). خمیده شدن. کج گردیدن. چفته شدن. (فرهنگ فارسی معین). دوتا شدن. (یادداشت مؤلف). یقال: حناالعود حنواً فانحنی. (ناظم الاطباء) ، پاره پاره شدن میوه ها. (از منتهی الارب) (آنندراج). شکسته شدن میوه ها. (از اقرب الموارد). انخضدت الثمار، پاره پاره گشت میوه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انثنای چیزی، انعطاف آن. (ازاقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَقْ)
جمع واژۀ قوی ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نیرومندان. رجوع به قوی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نیکو تیمار کردن شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
انداختن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (مصادر زوزنی) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اَهَْ)
جمع واژۀ هوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مجمل اللغه). کامها. (مهذب الاسماء). آرزوهای نفس. (از آنندراج). خواهشها و آرزوهای نفس. (منتخب از غیاث اللغات) : میول و اهواء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هیبت و شوکت ایشان به آبادانی جهان و تألیف اهواء متعلق باشد. (کلیله و دمنه). همه از خلوص اهواء و صدق ولاءخدمت و طاعت او پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 397). اختلاف اهواء در میان ایشان ظاهر شد. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
طعام خوشگوار خورانیدن و دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقویاء
تصویر اقویاء
جمع قوی، نیرومندان، زورمندان، توانایان، زورآوران، مقابل ضعفا
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
معیوب معیوب دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتداء
تصویر اهتداء
راه بردن، راه یافتن، هدایت شدن، راه راست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجاء
تصویر اهتجاء
نکوهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی ازهشت مقام روحانی دین زردشتی ازین قرار زتوتر هاونن اتروخش فربرترظبرت آسناتر رئتویشکر سرئوشاورز زئونریا (زوت) رئیس این پیشوایان است ودرمیان دیگر هاونان دارای نخستین پایه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثناء
تصویر انثناء
((اِ ثِ))
دو تا شدن، دو تایی شدن، واگردیدن، باز گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتناء
تصویر ابتناء
((اِ تِ))
نهادن، ساختن، بنا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتناء
تصویر اجتناء
((اِ تِ))
میوه چیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتناء
تصویر اقتناء
((اِ تِ))
به دست آوردن و گرد کردن مال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتناء
تصویر اعتناء
((اِ تِ))
اهتمام ورزیدن به کاری، توجه داشتن به کسی یا کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاونان
تصویر هاونان
((وَ))
یکی از هشت مقام روحانی دین زردشتی از این قرار، زئوتر، هاونن، اتروخش، فربرتر، آبرت، آسناتر، رئثویشکر، سرئثوشاورز، زئونریا (زوت) رئیس این پیشوایان است و در میان دیگر هاوانان دارای نخستین پایه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهواء
تصویر اهواء
جمع هواء، آرزوها، میل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحناء
تصویر انحناء
((اِ حِ))
خم شدن، کج گردیدن، خمیدگی، کجی، خمیدگی خط
فرهنگ فارسی معین