جمع واژۀ نزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
جَمعِ واژۀ نُزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
گردانیدن دوک را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). گردانیدن زن دوک نخ بافی را: اغزلت المراءه، ادارت الغزل. (از اقرب الموارد). گردانیدن دوک. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، به کنایه در فرزندان و اعقاب بکار رود: و اغصان که از اصول آن هر دو سر برآمده بودند اعقاب و فرزندان ایشانند. (تاریخ قم ص 252)
گردانیدن دوک را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). گردانیدن زن دوک نخ بافی را: اغزلت المراءه، ادارت الغزل. (از اقرب الموارد). گردانیدن دوک. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، به کنایه در فرزندان و اعقاب بکار رود: و اغصان که از اصول آن هر دو سر برآمده بودند اعقاب و فرزندان ایشانند. (تاریخ قم ص 252)
جمع واژۀ هول، به معنی ترس وکار بیمناک که راه آن دریافته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جمع واژۀ هول که بمعنی دهشت و ترس است. (از کنز و منتخب از غیاث اللغات) : من لم یرکب الاهوال لم ینل الرغائب. ابن المقفع (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرد گفتا که باز گویم حال کز چه افتاد بر من این اهوال. سنائی. جماعت خصوم از اقدام اعلام و اقبال رایات او اهوال قیامت بمعاینه بدیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 171)
جَمعِ واژۀ هَول، به معنی ترس وکار بیمناک که راه آن دریافته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جَمعِ واژۀ هول که بمعنی دهشت و ترس است. (از کنز و منتخب از غیاث اللغات) : من لم یرکب الاهوال لم ینل الرغائب. ابن المقفع (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرد گفتا که باز گویم حال کز چه افتاد بر من این اهوال. سنائی. جماعت خصوم از اقدام اعلام و اقبال رایات او اهوال قیامت بمعاینه بدیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 171)