درخور، سزاوار، شایستۀ، برای مثال زنهار دهد خصم قوی را چو ظفر یافت / هر چند نباشد بر او ازدر زنهار (فرخی - ۸۹)، شایسته، سزاوار، برای مثال خدای داند کآنجا چه مایه مردم بود / همه در آرزوی جنگ و جنگ را ازدر (فرخی - ۷۱)
درخورِ، سزاوارِ، شایستۀ، برای مِثال زنهار دهد خصم قوی را چو ظفر یافت / هر چند نباشد برِ او ازدرِ زنهار (فرخی - ۸۹)، شایسته، سزاوار، برای مِثال خدای داند کآنجا چه مایه مردم بود / همه در آرزوی جنگ و جنگ را ازدر (فرخی - ۷۱)
اینجا، در اینجا اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
اینجا، در اینجا اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فِعلاً، حالیا، اینَک، اِیمِه، اَلحال، هَمیدون، حالا، اَلآن، بِالفِعل، عِجالَتاً، ایدون، نون، فِی الحال، کُنون، هَمینَک
در، تو، درون، در میان، (پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)، (پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)
در، تو، درونِ، در میانِ، (پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)، (پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)