معنی اجدر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اجدر
اجدر
- اجدر
- ارآی. الیق. اَحری. احق ّ. سزاوار. (مهذب الاسماء). سزاوارتر. جدیرتر. اولی
لغت نامه دهخدا
اجدع
- اجدع
- بریده بینی بریده گوش بریده لب بریده دست بریده اندام کسی که بینی وی را بریده باشند بریده بینی
فرهنگ لغت هوشیار