- انگلند
- اخککندو
معنی انگلند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بجای (انگلیسی) (منسوب به انگلیس و انگلستان) استعمال شود، جمع انگلیسها
تصور کردن، پنداشتن
غرغر، سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
تکمه دگمه گوی گریبان انگل عروه
انگشت کوچک
انگدان
صمغ، انغوزه
انگژد
دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، انگل، انگول، انگیل
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگدان، رافه، انگژه، انگیان، انگوژه
Parasitic
паразитический
parasitär
паразитичний
pasożytniczy
parasitário
parassitario
parasitario
parasitaire
parasitair
parasit
أولويّةٌ
परजीवी
טפילי
parazitik
parasi
পরজীবী