جدول جو
جدول جو

معنی انگلند - جستجوی لغت در جدول جو

انگلند
اخککندو
تصویری از انگلند
تصویر انگلند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بجای (انگلیسی) (منسوب به انگلیس و انگلستان) استعمال شود، جمع انگلیسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگادن
تصویر انگادن
تصور کردن، پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لندلند
تصویر لندلند
غرغر، سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لندلند
تصویر لندلند
((لُ لُ))
غرغر
فرهنگ فارسی معین
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگله
تصویر انگله
تکمه دگمه گوی گریبان انگل عروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگلک
تصویر انگلک
انگشت کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگشد
تصویر انگشد
انگدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگژد
تصویر انگژد
صمغ، انغوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگزد
تصویر انگزد
انگژد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگله
تصویر انگله
دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، انگل، انگول، انگیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگلک
تصویر انگلک
((اَ گُ لَ))
انگشت کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگژد
تصویر انگژد
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگدان، رافه، انگژه، انگیان، انگوژه
فرهنگ فارسی عمید
паразитический
دیکشنری فارسی به روسی
паразитичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
أولويّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی