- انژه
- عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، مژو، نسک، نرسک، نرسنگ، مرجو، مرجمک، بنوسرخ
معنی انژه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدس مرجمک
دیر، درنگ، آهستگی، بردباری، سنگینی
ماخوذ از هندی، نوعی میوه خوردنی
گلابه کاهگل، در ترکیب بجای (انداینده) استعمال شود: بام اندا. اندوه، جمع انده ها اندهان
انگدان
آغاز چیزی نخستین بزرگیاد (تکبیر)
درختی تناور با برگ های دراز و نوک تیز و گل های خوشه ای که بلندیش به ده متر می رسد و در هندوستان می روید، میوۀ این درخت که بزرگ و گوشتی است و هسته ای بزرگ دارد
اندوه، غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
ینگه، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
انبوه، پر، بسیار، پیچیده، درهم، یک جاجمع شده، به هم پیوسته
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، رافه، انگژد، انگدان، انگوژه
نایژه
((اِ گَ))
فرهنگ فارسی معین
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود، زن برادر، دایه خاتون. ینگه و ینگا، هم گویند
((اَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
درختی تناور، در جنگل های هندوستان می روید میوه اش ابتداء ترش مزه می باشد و بعد شیرین می شود و آن را خام می خورند و از آن مربا و ترشی هم درست می کنند
شاخۀ درخت، چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند، پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند
کاج