جدول جو
جدول جو

معنی انماء - جستجوی لغت در جدول جو

انماء(اِ تِ)
گوالیدن. گوالانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افزون کردن. (آنندراج) ، فوت شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رها گردیدن از کار. (ناظم الاطباء). رهیدن. بازگشتن از کاری. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
انماء(اَ نِمْ ما)
جمع واژۀ نم ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). سخن چین. (آنندراج). رجوع به نم شود، فوت شدن از کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انماء
افزون کردن، گوالیدن، نمو کردن، سخن چینی، جمع نم، سخن چینان، فاش کردن سخن بطرز سخن چینی، نمو دادن، گوالانیدن، بالیدگی، سخنی را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انماء((اِ))
فاش کردن سخن به طرز سخن چینی، نمو دادن
تصویری از انماء
تصویر انماء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انثاء
تصویر انثاء
ننگ داشتن، دشیاد، غیبت کردن، آک بر شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهماء
تصویر اهماء
جامه دری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمار
تصویر انمار
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انماس
تصویر انماس
آشوب انگیزی تبه انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انماط
تصویر انماط
جمع نمط، روش ها، گونه ها
فرهنگ لغت هوشیار
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نهی، تالاب ها آبگیرها استخرها پیام رسانی، آگاهاندن، پیشنهاد کردن آگاه کردن اطلاع دادن خبر دادن، رسانیدن پیغام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهماء
تصویر انهماء
کهنه شدن جامه، دریدن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزاء
تصویر انزاء
بر جهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاء
تصویر انتاء
درنگ کردن، واپس ماندن، سپس ماندن، درنگیدن، شکستن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
باز بستن، افزون شدن، بالیدگی، بالا رفتن، پریدن به جای دگر نسبت دادن بکسی باز بستن، منسوب شدن، وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخاء
تصویر انخاء
به خود نازیدن خود فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقماء
تصویر اقماء
فربه شدن ستور، خوار و حقیر کردن کسی را، به شگفت آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادماء
تصویر ادماء
خون آلودن خون ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارماء
تصویر ارماء
انداختن، افزون ستاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعماء
تصویر اعماء
نابینا و کور کردن، کوراندن چشم کسی را بستن دید بست کور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظماء
تصویر اظماء
تشنه کردن لاغر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نحو، راه ها، سوی ها، روش ها، مانندها پیش آمدن، بر گردانیدن، پر خاشیدن جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاء
تصویر انجاء
رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداء
تصویر انداء
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعماء
تصویر اعماء
((اِ))
کور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباء
تصویر انباء
((اِ))
خبر دادن، آگهی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباء
تصویر انباء
((اَ))
جمع نباء، خبرها، آگاهی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاء
تصویر انهاء
((اِ))
آگاه کردن، رسانیدن خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحاء
تصویر انحاء
جمع نحو، سوی ها، روش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحاء
تصویر انحاء
روش ها
فرهنگ واژه فارسی سره