جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انحاء

انحاء

انحاء
جمع نحو، راه ها، سوی ها، روش ها، مانندها پیش آمدن، بر گردانیدن، پر خاشیدن جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
فرهنگ لغت هوشیار

انحاء

انحاء
پیش آمدن و متعرض شدن، یقال: انحی علیه ضرباً، ای اقبل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اقبال کردن. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا

انحاء

انحاء
جَمعِ واژۀ نحو. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). راهها و سویها. (از منتهی الارب). سویها. گوشه ها. (فرهنگ فارسی معین) : از انحاء ممالک جهت شدت ازر وزارت... (ترجمه محاسن اصفهانی ص 42).
لغت نامه دهخدا

اصحاء

اصحاء
پراکندگی ابر، پاک شدن آسمان بیداری هشیاری گشادگی جمع صحیح درستان تندرستان
فرهنگ لغت هوشیار

امحاء

امحاء
زدودن، ستردن، پاک کردن، زدایش، محو کردن، ناپدید کردن، از میان بردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار