جدول جو
جدول جو

معنی انقاص - جستجوی لغت در جدول جو

انقاص
کم کردن کاستن از کار انداختن
تصویری از انقاص
تصویر انقاص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجاص
تصویر انجاص
گلابی از گیاهان گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
از حق کسی کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقیاص
تصویر انقیاص
ریزش چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاه
تصویر انقاه
بهبود بخشیدن، نیوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
جمع نقض شکسته ها فرو کرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاس
تصویر انقاس
سیاهیهای دوات، دوده ها، مداد، دوده مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
یکسو گردانیدن، نجات دادن، رهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاح
تصویر انقاح
پالایش سخن پالایش چامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاب
تصویر انقاب
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقاص
تصویر اوقاص
جمع وقص، ریزه های چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاص
تصویر انشاص
برکندن دور کردن از خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاص
تصویر ایقاص
کوتاه گردانیدن گردن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقاص
تصویر تنقاص
کم کردن بهره کمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
رهانیدن، نجات دادن، جدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
ساختمان هایی که ویران کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
کم شدن، کمی، کم کردن، از حق کسی کاستن، از کسی عیب جویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
((اِ))
سنگینی بار بر پشت، گرانبار ساختن، استخوان را در هم شکستن، باز کردن ریسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقاس
تصویر انقاس
جمع نقس، مدادها، دوده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
((اِ))
رهانیدن، نجات یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
((اِ تِ))
کم کردن. کم شمردن، کم شدن، ناقص شدن، کمی، نقصان
فرهنگ فارسی معین
مداد یا مرکّب که با آن می نویسند. در فارسی به صورت مفرد استعمال می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقص
تصویر انقص
ناقص تر، نا تمام تر، کوتاهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقص
تصویر انقص
ناقص تر، عیب ناک تر، کم تر، ناقص ترین
فرهنگ فارسی عمید