- انقاص
- کم کردن کاستن از کار انداختن
معنی انقاص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلابی از گیاهان گلابی
از حق کسی کم کردن
ریزش چاه
بهبود بخشیدن، نیوشاندن
در آغشتن، خیسیدن
جمع نقض شکسته ها فرو کرده ها
سیاهیهای دوات، دوده ها، مداد، دوده مرکب
یکسو گردانیدن، نجات دادن، رهانیدن
پالایش سخن پالایش چامه
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
جمع وقص، ریزه های چوب
برکندن دور کردن از خانه
کوتاه گردانیدن گردن را
کم کردن بهره کمی
رهانیدن، نجات دادن، جدا کردن
ساختمان هایی که ویران کرده باشند
کم شدن، کمی، کم کردن، از حق کسی کاستن، از کسی عیب جویی کردن
جمع نقس، مدادها، دوده ها
مداد یا مرکّب که با آن می نویسند. در فارسی به صورت مفرد استعمال می شود
ناقص تر، نا تمام تر، کوتاهتر
ناقص تر، عیب ناک تر، کم تر، ناقص ترین