جدول جو
جدول جو

معنی انفتاق - جستجوی لغت در جدول جو

انفتاق
گشاده شدن، شکافته شدن، شکافتگی
تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
فرهنگ فارسی عمید
انفتاق
(اِ تِ)
رسیدن شتر را بیماری میان پستان و ناف که گاه مهلک باشد، یقال انفتقت الناقه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پاره پاره شدن. (تاج المصادر بیهقی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ورق 228 الف) (مصادر زوزنی). انتثار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انفتاق
گشادگی فراخی فربهی جدا شدن شکافته گردیدن، گشاده شدن فرج زن، شکافتگی گشادگی
فرهنگ لغت هوشیار
انفتاق
((اِ فِ))
شکافته گردیدن، جدا شدن
تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
گشاده شدن، گشادگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
دادن یا بخشیدن مال به کسی، نفقه دادن به کسی، خرج کردن مال، بی چیز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
شکافته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفتات
تصویر انفتات
ریزه ریزه شدن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
آزاد شدن. (یادداشت لغت نامه). و رجوع به عتق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گشاده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). فتح. (تاج المصادر بیهقی). گشوده شدن. (یادداشت مؤلف) : حرف سین، متصف به شش صفت همس، رخاوت، انفتاح، انخفاض، اصمات صفیر... است. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
باد گرفتن و آماهیده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اتساع. (از اقرب الموارد). و رجوع به انفحاق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جدا گشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انفصال. (از اقرب الموارد). ازهم جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی). شکافته شدن. (یادداشت مؤلف) ، بغایت رسیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به انتها رسیدن. (از اقرب الموارد) ، از شیر بازشدن شیرخواره، یقال: فطمت المرضعه الرضیع فانفطم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیرون آمدن رطب از پوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : انفسقت الرطبه عن قشرها، بیرون آمد رطب از پوست آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شکافته شدن و پاره پاره گردیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان القرآن جرجانی). انشقاق. (از اقرب الموارد). بازشکافتن. دریده شدن. دریدن. (یادداشت مؤلف) :
ما طبیبانیم شاگردان حق
بحر قلزم دید ما را فانفلق.
مولوی (مثنوی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
لاغر گردیدن شتر و مردن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گشاده شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفراج. (از اقرب الموارد). شکافته شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر زوزنی) ، گوشها (واحد ندارد). (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نقاب. روبندها. (از غیاث اللغات). جمع نقاب در اقرب الموارد نقب است. و رجوع به مفردهای کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در راه تنگ درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در نفق (راه باریک در زمین که بسوی جایی رود) داخل شدن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برداشتن سنگ سخت، بجانب چپ خمیدن شتر در سیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) : هذا هو الاصل ثم صارالانتحاء الاعتماد و المیل فی کل وجه. (منتهی الارب) ، یک سو کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کوشیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، انتحیت علی حلقهالسکین، ای عرضت، و انتحی الشی ٔ له، ای اعرض له. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تکیه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اعتماد کردن. (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر چیزی: انتحی فی الشی ٔ، تکیه کرد بر آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
جای باران نارسیده را یافتن و درآمدن در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یافتن موضعی که باران به آن نرسیده. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (مؤید الفضلاء). بی چیز شدن و بپایان رسیدن توشه. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اُ)
روغن زیتون تازه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). روغن زیتون نارسیده. (فهرست مخزن الادویه) (از نشوء اللغه ص 48). روغن زیتون سبز و نارس. (یادداشت مؤلف) : انفاق یا زیت انفاق روغنی باشد که از غورۀ زیتون کشند یعنی از زیتونی سبز. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- زیت انفاق، زیتون نارس. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ریزه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انکسار. (از اقرب الموارد). خرد و مرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادرزوزنی). ریزیدن. ریزه ریزه شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
درویش گردیدن، بی چیز شدن، نفقه دادن، خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتفاق
تصویر ارتفاق
تکیه کردن بر آرنج، تکیه کردن بر نازبالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتیاق
تصویر افتیاق
نیازمندی: نیازمند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاق
تصویر انتاق
روزه داری درماه رمضان، سایبان نهادن، افشاندن انبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتال
تصویر انفتال
تافتگی باز گشتن باز ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفراق
تصویر انفراق
جدا گشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
پاره پاره گشتن شکافتگی شکافته شدن، شکافتگی. شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتلاق
تصویر افتلاق
شگفت سخنی، سخت کوشی، شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
((اِ فِ))
گشوده شدن، گشودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
((اِ))
نفقه دادن، هزینه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
((اِ فِ))
شکافته شدن، شکافتگی
فرهنگ فارسی معین