دهی از دهستان بخش افجۀ شهرستان تهران با 196 تن سکنه. آب آن از رود خانه افجه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، احتکار. حکره. (یادداشت مؤلف) ، کرایۀ انبار. کرایۀ کالای بانبار سپرده. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان بخش افجۀ شهرستان تهران با 196 تن سکنه. آب آن از رود خانه افجه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، احتکار. حکره. (یادداشت مؤلف) ، کرایۀ انبار. کرایۀ کالای بانبار سپرده. (یادداشت مؤلف)
جمع واژۀ مشج و مشج و مشج و مشیج. (از اقرب الموارد). نطفه امشاج، آب مرد آمیخته با آب زن و خون آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آب مرد و آب زن که بهم آمیخته باشند. (آنندراج). آب مرد بخون زن آمیخته. (ترجمان علامه ترتیب عادل) : آنگاه پروردگار قدرت در اطوار امشاج قد و قامت و عرض و طول و هیئت او ترتیب فرماید. (قصص الانبیاء). اهتزاز از امل جود تو آرد در طبع آنکه اندر رحم کون هنوز امشاج است. مسعودسعد. آخر تست جیفۀ مطروح اول تست نطفۀ امشاج. سنایی. نامم بثناگویی صدر تو نوشتند آنگه که سرشته شدم از نطفۀ امشاج. سوزنی. ، افکندن مادر بچه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) ، پیخال (فضلۀ مرغ) انداختن مرغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ذرقه (فضلۀ مرغ) انداختن پرنده. (از اقرب الموارد) ، بار آوردن درخت عوسج. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، خداوند شتران شیر برگشته شدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خداوند اشتران بی شیر شدن. (تاج المصادر بیهقی)
جَمعِ واژۀ مَشج و مِشج و مَشَج و مَشیج. (از اقرب الموارد). نطفه امشاج، آب مرد آمیخته با آب زن و خون آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آب مرد و آب زن که بهم آمیخته باشند. (آنندراج). آب مرد بخون زن آمیخته. (ترجمان علامه ترتیب عادل) : آنگاه پروردگار قدرت در اطوار امشاج قد و قامت و عرض و طول و هیئت او ترتیب فرماید. (قصص الانبیاء). اهتزاز از امل جود تو آرد در طبع آنکه اندر رحم کون هنوز امشاج است. مسعودسعد. آخر تست جیفۀ مطروح اول تست نطفۀ امشاج. سنایی. نامم بثناگویی صدر تو نوشتند آنگه که سرشته شدم از نطفۀ امشاج. سوزنی. ، افکندن مادر بچه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) ، پیخال (فضلۀ مرغ) انداختن مرغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ذرقه (فضلۀ مرغ) انداختن پرنده. (از اقرب الموارد) ، بار آوردن درخت عوسج. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، خداوند شتران شیر برگشته شدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خداوند اشتران بی شیر شدن. (تاج المصادر بیهقی)
فرا رسیدن زهش، بازیافت، فرآوری انتاج منطقی باز یافت کرویزی (کرویز منطق) سپس اندیشی (محمود هومن تاریخ فلسفه دفتر دویم رویه 88) فرا رسیدن هنگام زایش و گل، نتیجه گرفتن از چیزی، نتیجه گرفتن از مقدمات منطقی، جمع انتاجات
فرا رسیدن زهش، بازیافت، فرآوری انتاج منطقی باز یافت کرویزی (کرویز منطق) سپس اندیشی (محمود هومن تاریخ فلسفه دفتر دویم رویه 88) فرا رسیدن هنگام زایش و گل، نتیجه گرفتن از چیزی، نتیجه گرفتن از مقدمات منطقی، جمع انتاجات